هستی-در-دنیا و وجود-در-آن‌جا

دو مفهوم کلیدی در فلسفه هایدگر

در فلسفه مارتین هایدگر، دو مفهوم “هستی-در-دنیا” (Being-in-the-world) و “وجود-در-آن‌جا” (existing-there) به عنوان دو مفهوم کلیدی و متمایز مطرح می‌شوند. این دو مفهوم، چون به نظر می‌رسد نزدیک به یکدیگر هستند، ممکن است گاهی اوقات باعث سردرگمی شوند. اما در واقع، هر یک از این مفاهیم به جنبه‌های مختلف وجود انسانی و رابطه‌اش با دنیا اشاره دارد.

هستی-در-دنیا (Being-in-the-world)

عبارت “Being-in-the-world” یا به آلمانی “In-der-Welt-sein” به تجربه‌ی وجودی انسان اشاره دارد [به تداخل و ارتباط ناگسستنی بین انسان و جهان اشاره دارد]. هایدگر با استفاده از این عبارت می‌خواهد نشان دهد که انسان به طور ذاتی و اساسی با دنیا اطراف خود در ارتباط است. به عبارت دیگر، انسان به طور طبیعی و بدیهی در جهان قرار دارد و با آن تعامل دارد. این تعامل نه تنها فیزیکی است، بلکه معنوی، فهمی، و هستی‌شناسانه نیز می‌باشد. انسان به طور همزمان و بی‌پایان با دنیا اطراف خود درگیر است و از آن تأثیر می‌پذیرد و بر آن تأثیر می‌گذارد.

وجود-در-آن‌جا (existing-there)

این مفهوم به “Dasein” یا وجود یا هستی انسانی اشاره دارد. “Dasein” به ویژگی‌های خاص وجود انسانی و رابطه‌ی او با جهان اشاره دارد. “وجود-در-آن‌جا” به معنای وجود یا هستی انسان در جهان است، با تأکید بر ویژگی‌های خاص وجود انسانی.

در نهایت، هر دو مفهوم به رابطه‌ی انسان با دنیا اشاره دارند، اما با تأکید‌ها و جنبه‌های مختلف. درک این تفاوت‌ها می‌تواند به فهم عمیق‌تر فلسفه هایدگر و نحوه‌ی تفکر وی در مورد وجود انسانی و رابطه‌اش با دنیا کمک کند.