اصالت

این متون درباره‌ی راهبربودن و اِعمال مؤثر راهبری است. درباره‌ی این نیست که چه چیزی خوب یا بد است، حق یا ناحق است، و بحث اصول و اخلاقیات هم نیست؛ به عبارتی، این متون بررسی و امتحانِ هیچ چیزِ هنجاری‌ نیست.

دغدغه‌ی ما در این متن این نیست که اصیل‌بودن خوب و درست است یا اصيل‌نبودن بد و نادرست است. در این متن فقط به این واقعیت می‌پردازیم که اصیل‌بودن، برای راهبربودن و توانایی اِعمال مؤثر راهبری، لازم است.

فهرست مطالب

منظور از اصیل‌بودن چیست

اصیل‌بودن یعنی بودن و عمل‌کردنِ هماهنگ با آن کسی که خود را به دیگران آن‌طور نشان می‌دهید (شامل آن کسی که شما اجازه می‌دهید دیگران شما را آن‌طور ببینند)، و هماهنگ با آن کسی که خودتان را آن‌طور به خودتان نشان می‌دهید.

اگرچه این تعریف کاملاً واضح است، اما آنچه که واضح نیست مسیرِ رسیدن به اصيل‌‌بودن است. مسیر رسیدن به اصیل‌بودن، اصیل ‌بودن در مورد اصیل‌نبودن‌های‌تان است.

آیا شما در این لحظه اصیل هستید؟

بیشتر ما فکر می‌کنیم اصیل هستیم؛ اما هریک از ما در موقعیت‌های خاصی، و هریک از ما به شکل‌های خاصی، به‌طور هماهنگی اصیل نیستیم. و چون به هر قیمتی از مواجه‌شدن با اصيل‌نبودن‌های‌مان اجتناب می‌کنیم، به‌طور مستمر درباره‌ی اصيل‌نبودن‌مان، اصیل نیستیم - نه تنها در رابطه با دیگران، بلکه با خودمان هم اصیل نیستیم. نکته این است که شما اصیل نیستید و نمی‌دانید که اصیل نیستید - به این می‌گویند گول‌زدن خودتان درباره‌ی گول‌زدن خودتان، و این واقعاً احمقانه است.

کریس آرجریس (۱۹۹۱) استاد دانشگاه ‌هاروارد، بعد از ۴۰ سال مطالعه‌ی ما انسان‌ها، درباره‌ی موضوعِ اصيل‌نبودن‌مان، می‌گوید: «به بیان ساده، مردم به‌طور هماهنگ، ناهماهنگ عمل می‌کنند و از مغایرت میان تئوری‌ای که از آن حمایت می‌کنند و تئوری‌ای که از آن استفاده می‌کنند آگاه نیستند، همچنین از مغایرت میان شیوه‌ای که فکر می‌کنند عمل می‌کنند و شیوه‌ای که واقعاً عمل می‌کنند نیز آگاه نیستند.»

همه‌ی ما می‌خواهیم تحسین شویم، و تقریباً هیچ یک از ما تمایل نداریم با این مواجه شویم که واقعاً چقدر می‌خواهیم تحسین شویم؛ و وقتی در یک موقعیت، دریافت‌مان این است که روراست و صادق بودن در آن موقعیت، ما را به ازدست‌دادن تحسینِ دیگران تهدید می‌کند، به‌راحتی از روراست بودن و کاملاً صادق بودن طفره می‌رویم.

تحسین، گرانبهاترین چیز است. برای آن‌که تحسین شویم، هرکاری می‌کنیم و به ‌نظر می‌رسد از دست دادن اصیل‌بودن بهای اندکی دارد، به‌خصوص زمانی که اصلاً متوجه هم نباشید که اصیل نیستید و حتی اگر هم متوجه شدید، آگاه نباشید که اصیل‌نبودن، به قیمت از دست دادن تمام و کمال بودن‌تان به‌عنوان یک شخص خواهد بود.

همچنین بیشترِ ما می‌خواهیم توسط همکاران‌مان به‌ عنوان افرادی وفادار دیده شویم، و پافشاری می‌کنیم که وفاداری یک فضیلت است، ولو در موقعیت‌هایی که حقیقت آن است که فقط داریم نقش «وفادار» بودن را بازی می‌کنیم تا تحسین دیگران را از دست ندهیم. و در چنین مواقعی، چقدر ما آماده به فدا‌کردنِ اصیل‌بودن‌مان برای حفظِ ظاهر در وفادار بودن هستیم، درحالي‌که حقیقت این است که فقط به این دلیل «وفادار هستیم» که می‌ترسیم تحسین همکاران‌مان را از دست بدهیم.

علاوه بر این، بیشترِ ما نیازِ رقت‌انگیزی به خوب به ‌نظر رسیدن داریم، و تقریباً هیچ یک از ما نمی‌خواهیم با این روبرو شویم که چقدر خوب به ‌نظر رسیدن برای‌مان اهمیت دارد - به حدی که حتی وقتی چیزی را متوجه نشده‌ایم یا نفهمیده‌ایم به‌طرز احمقانه‌ای وانمود می‌کنیم که آن را کاملاً متوجه شده‌ایم؛ و اتفاقاً خوب به ‌نظر رسیدن، خوب به ‌نظر نمی‌رسد.

برای بیشتر ما، تهدیدِ بد به ‌نظر رسیدن (اشتباه، احمق، غیرمنطقی، ساده‌لوح، کودَن به ‌نظر رسیدن و غیره) حتی امکان اصیل‌بودن را نابود می‌کند. نیاز به اجتناب از سرافکندگی یا تحقیری که تصور می‌کنیم ناشی از بد به ‌نظر رسیدن است، ما را دچار حالت دفاعی می‌کند، بداخلاق می‌کند و باعث می‌شود که ادا دربیاوریم (مثل بچه‌ها، بدقلقی یا کج‌خلقی ‌کنیم)؛ و اتفاقاً دچار حالت دفاعی شدن، ادا درآوردن و یا بداخلاق شدن، خوب به ‌نظر نمی‌رسد.

این اصيل‌نبودن درباره‌ی اشتباه‌کردن و غیره، مثل هر اصيل نبودنِ دیگری، قدرت لازم را برای راهبربودن و اِعمال مؤثر راهبری از ما می‌گیرد. اگر می‌خواهید راهبر باشید، لازم است که شجاعت آن را داشته باشید که در مواقعی که اشتباه می‌کنید، احمق هستید یا ساده‌لوح و کودن و غیره هستید، روراست باشید - و آن‌گاه شما راهبر خواهید بود.

هر کدام از ما به نوعی غیراصیل هستیم

ما همه از این کامل نبودن و ویژگی و اشتباه داشتن، احساس گناه می‌کنیم و این بخشی از انسان بودن است. راهبران بزرگ در شناختن و دست و پنجه نرم کردن با این نقاطِ ضعفِ انسانی، برجسته هستند و نه در حذف آن‌ها، بلکه در استادی‌شان بر این ضعف‌ها، هنگامی که راهبری می‌کنند.

اگر هنگامی که اصیل نیستید، متوجه اصيل‌نبودن‌تان نمی‌شوید و اگر تمایل ندارید با اصیل‌نبودنِ خودتان روبرو شوید، هیچ فرصتی برای اصیل‌بودن ندارید.

به نقل از بیل جورج (Bill George) مدیر عامل سابق شرکت مِدترونیک (Medtronic) و استاد راهبری دانشکده‌ی کسب‌وکار ‌هاروارد (۲۰۰۳، ص ۱۱): «پس از سال‌ها مطالعه‌ی راهبران و ویژگی‌های آن‌ها، من معتقدم که راهبری با اصیل‌بودن شروع می‌شود و با اصیل‌بودن پایان می‌یابد.»

اصیل‌بودن برای راهبربودن بسیار مهم و کلیدی است.

اصیل‌نبودن یکی از موانع راهبربودن و اِعمال مؤثر راهبری است.

اما تلاش به اصیل‌بودن از راهِ پوشاندن اصیل‌نبودن‌های‌تان، مثل این است که با خامه‌ی کیک روی پهن گاو را بپوشانید و فکر کنید که این کار باعث می‌شود پهن گاو به خوبی از گلو پایین برود.

در این متون، شما فرصت خواهید داشت اصیل‌نبودن‌‌های‌تان را تشخیص دهید. اگرچه شما دیدنِ آن‌ها را دوست نخواهید داشت، اما با تمایز دادن این ویژگی‌ها در خودتان، به خودتان فرصت پر قدرتی خواهید داد تا در مورد اصیل‌نبودن‌‌های‌تان اصیل باشید - و این، مسیرِ رسیدن به اصالت است.

درست در همین اتاق ممکن است مچ خودتان را در حالی بگیرید که به خاطر موارد زیر، تواناییِ‌تان در عمل‌کردن محدود شده ‌است، یا حتی به‌کل در آن‌ها گیر افتاده‌اید:

  • ترسِ از‌دست‌دادنِ تحسین،
  • ترس از متهم شدن به وفادار نبودن، یا
  • ترس از بد به ‌نظر رسیدن

نتیجه‌ی این‌ترس‌ها، ممکن است گیرافتادن در چیزِ احمقانه‌ای مثل این باشد که بترسید دست‌تان را بالا ببرید تا صدای‌تان کنند.

از این بینش‌ها استقبال کنید. به نفع‌تان است.

ورنر ارهارد درمورد اصالت

رشد شخصی به ابتدای تاریخ بشر برمی‌گردد. همانطور که افلاطون گفته است، زندگی‌ای که بررسی نشده، ارزش زیستن ندارد. اما منظور از بررسی، تامل و خودمحوری نیست، بلکه پرسیدن سوالاتی است که به شما امکان می‌دهد نگاهی اصیل به خودتان داشته باشید.

می‌دانید، ما انسان‌ها به گونه‌ای برنامه‌ریزی شده‌ایم که مورد تحسین قرار بگیریم، می‌خواهیم خوب به نظر برسیم و می‌خواهیم مردم نظر خوبی نسبت به ما داشته باشند. بنابراین سعی می‌کنیم اصیل و واقعی با همدیگر رفتار کنیم، چون یکی از چیزهایی که همه می‌دانند مورد تحسین دیگران قرار می‌گیرد، اصیل بودن است. اگر آدم مصنوعی‌ای باشید، کسی شما را تحسین نخواهد کرد. پس ما می‌خواهیم اصیل باشیم. ابتدای تمام اصالت، اصیل بودن در مورد عدم اصالت خودتان است. و اینگونه است که شروع به داشتن یک دیدگاه صادقانه از خودتان می‌کنید.

بگذارید مثالی بزنم. در روال عادی، ما به گوش دادن به عنوان یک کاسه‌ی خالی فکر می‌کنیم. کسی چیزی به من می‌گوید و آن در آن کاسه‌ی خالی قرار می‌گیرد و من نگاهی به آن می‌اندازم و سپس پاسخ می‌دهم. اما اگر به کسی پیشنهاد دهم که کاسه خالی نیست، گوش دادنی وجود دارد که قبل از اینکه کسی چیزی بگوید، قبلا آنجاست. نه تنها قبلا آنجاست، بلکه همیشه آنجاست، پس نوعی گوش دادنِ همیشگی وجود دارد. برای مثال، زمانی که شروع به اصیل بودن در مورد عدم اصالت خودم کردم، یکی از چیزهایی که در مورد گوش دادنِ همیشگی خودم کشف کردم این بود که من همیشه قبلا می‌دانستم. بنابراین مثل این می‌شد که شما و من می‌خواستیم گفتگو کنیم و من باید می‌گفتم: «حالا یه لحظه صبر کن، چون باید بدونی قبل از اینکه چیزی به من بگی، من قبلا می‌دونم. حالا می‌خواستی چی بگی؟» همانطور که می‌توانید تصور کنید، من برای کسانی که سعی می‌کردند چیزی به من یاد بدهند، بچه‌ی نسبتا سختی بودم. و آن گوش دادن، همان گوش دادنِ من بود. تفاوت این است که من در مورد آن عدم اصالت خودم می‌دانم و زمانی که می‌توانم نسبت به آن عدم اصالت حضور داشته باشم، در مورد آن حق انتخاب دارم. می‌توانم از احترام گذاشتن به آن دست بکشم، می‌توانم گیر کردن به آن را متوقف کنم و می‌توانم گوش دادنم را واقعا خالی کنم تا بتوانم حرف‌های کسی را که با من صحبت می‌کند، واقعا بشنوم. اینکه به جای اینکه صرفا چیزی را که او گفته است، خودم بفهمم، بتوانم خودم را جای او بگذارم و آنچه را که او می‌خواهد به من بگوید، بازسازی کنم. (Werner Erhard on Authenticity)