منشأ بودن

هنگام راهبربودن و اِعمال راهبری، لازم خواهد شد با آنچه که آن را «شرایط» نامیده‌ایم - یعنی با فکت‌ها یا وضعیت‌های پیرامونیِ موقعیتی که با آن مواجه هستید، دست‌و‌پنجه نرم‌کنید.

گرچه این همه‌ی داستان نیست، اما طوری که با موقعیتی که با آن سروکار دارید، ارتباط برقرار می‌کنید، برای راهبربودن و اِعمال مؤثر راهبری به‌ عنوان اِبراز طبیعی‌تان بسیار مهم و کلیدی است.

به بیان دقیق‌تر، در مقایسه با خودِ موقعیت، طوری که با موقعیتی که با آن سروکار دارید ارتباط برقرار می‌کنید است که برای راهبربودن و اِعمال مؤثر راهبری به‌ عنوان ابراز طبیعی‌تان بسیار مهم‌ و کلیدی‌ است.

به‌طور پیش‌فرض، اگر شما در واقع منشأ مستقیمِ شرایطِ موقعیتی که با آن مواجه هستید نباشید، به عنوان “معلول” با آن شرایط ارتباط برقرار خواهید کرد.

حداقل در مورد شرایطی که با آن مواجه هستید هیچ انتخابی ندارید، و مجبورید با آن دست‌و‌پنجه نرم کنید. این شما را به عنوان «معلول» با آن شرایط مرتبط می‌کند. اغلبِ ما، حتی از این شرایط اذیت هم می‌شویم، که این ما را بیش از پیش «معلول» شرایط می‌کند.

وقتی «معلول» شرایط هستید، حتی اگر قادر باشید با تبحر با آن دست‌و‌پنجه نرم کنید، بعید است که به‌ عنوان راهبر، قدرتمند و در اِعمال راهبری‌تان، خارق‌العاده باشید چون ارتباط شما با آن شرایط شیوه‌ای از «معلول» بودن است.

بدیهی است که اگر در هر موضوعی، واقعاً قدرت داشته باشید منشأ آنچه اتفاق می‌افتد باشید، این یعنی قدرت. برعکس، اگر در هر موضوعی، شما در واقعیت به هر شیوه‌ای معلول باشید (اثر بگیرید)، به همان اندازه، قدرت ندارید. ما نمی‌گوییم که چون قدرت ندارید، آن موقعیت بد است یا شما بد هستید؛ بلکه فقط می‌گوییم به هر میزانی که معلول باشید، قدرت ندارید.

متأسفانه، در همان موقعیت‌هایی که در واقع قدرتی ندارید، بیشتر به آن نیاز دارید. و همان‌طور که گفتیم، اگر به‌ عنوان راهبر، معلول باشید، بعید است در اِعمال راهبری موفق شوید.

طوری که ما از اصطلاح منشأ بودن استفاده می‌کنیم به صورت یک ادعا نیست - یعنی منظور از آن، بیانِ یک فکت نیست. یا به بیانی مشخص‌تر، منظور ما از اصطلاح منشأ بودن این نیست که شما علت شرایطی هستید که با آن مواجه‌اید، یا حتی این نیست که شما آن کار را کردید یا باعث شُدید آن اتفاق بیافتد.

بلکه به جای آنکه از اصطلاح منشأ بودن به صورت یک ادعا استفاده کنیم، آن را به صورت یک اعلام به کار می‌بریم - یعنی به اصطلاح به‌ عنوان جایگاهی که در آن بایستید و از آن، فکت‌های موقعیتی را که با آن مواجه هستید، ببینید، درک کنید و با آن‌ها دست‌و‌پنجه نرم کنید. ادعا یعنی بیانی درباره‌ی فکت‌های موجود، درحالي‌که اعلام، یا همان منشأ بودن، انتخابی است که از آن، فکت‌ها را می‌بینیم و با آن‌ها ارتباط برقرار می‌کنیم.

این موضوع را برای خودتان جا بیاندازید که منظور از اصطلاح منشأ بودن، هیچ یک از موارد زیر نیست: تقصیر، سرزنش، شرم، گناه، بارِ مسؤولیت، اجبار، اعتبار، یا تحسين. بسیاری از افراد نمی‌توانند منشأ چیزی بودن («تو انجامش دادی») را چیزی جز تقصیر و امثال آن، یا اعتبار و امثال آن ببینند.

در این دوره، چیزی که در استفاده از اصطلاح “منشأ بودن” تمایز می‌دهیم، هیچ ارتباطی به نسبت دادن سرزنش یا اعتبار، یا اینکه چه کسی مقصر است، چه کسی باعث این اتفاق شد، یا چه کسی باید پاداش بگیرد، ندارد. در اِعمال راهبری، این که چه کسی مقصر است یا باید سرزنش شود، یا چه کسی اعتبار کسب می‌کند، یا حتی این که چه کسی واقعاً آن کار را انجام داد، به هیچ‌کس هیچ قدرتی نمی‌دهد. در واقع، به احتمال زیاد این موارد قدرت افراد را کم می‌کنند.

هیچ چیزی نیست که شما نتوانید منشأ آن باشید. به خاطر داشته باشید که منشأ بودن، نتیجه‌گیری‌ای نیست که شما براساس مشاهده خود به آن رسیده باشید؛ بلکه ایستمانی است که اتخاذ می‌کنید (بافتمانی است که خلق می‌کنید) تا فکت‌های موجود در شرایطی که با آن سروکار دارید، در دنیایی جدید برای‌تان بافته شود. (منظورمان از دنیایی جدید، همان دنیای جدیدی است که کوهن می‌گوید.)

«در نهایت، منشأ بودن، بافتمانی است که فرد انتخاب می‌کند از آن جایگاه زندگی کند. منشأ بودن به معنای بار مسؤولیت، تقصیر، تحسین، سرزنش، اعتبار، شرم یا گناه نیست - در آن هیچ ارزیابی از خوب یا بد، درست یا غلط وجود ندارد. به سادگی “چیزی که هست” هست، و ایستمان شما. منشأ بودن از اینجا شروع می‌شود که شما مایل باشید از این چشم‌اندازِ زندگی به یک موقعیت بپردازید که شما خالق آنچه انجام می‌دهید هستید. این عین حقیقت نیست. بلکه ایستمانی است که در آن می‌ایستید. هیچ‌کس نمی‌تواند شما را منشأ کند، و شما هم نمی‌توانید منشأ بودن را بر فرد دیگری تحمیل کنید. منشأ بودن، لطفی است که در حق خودتان می‌کنید - بافتمانی قدرت‌بخش که شما را به جایی می‌رساند که در باب زندگی، چیزی برای گفتن داشته باشید.»(ورنر ارهارد)