تمامیت
تمامیت: یک مدل مثبت که پدیدههای هنجاری اخلاقیات، اصول اخلاقی و قوانین را در بر میگیرد
نویسندکان: ورنر اچ. ارهارد (مستقل)، مایکل سی. جنسن (استاد امریتوس اداره کسبوکار جسی ایسیدور استراوس، دانشکده کسبوکار هاروارد - مشاور ارشد گروه مانیتور)، استیو زافرون (مدیرعامل گروه وانتو)
مترجم: محمد بیات (به کمک ChatGPT 4)
فایل اصلی: تمامیت یک مدل مثبت
March, 23 2009
ما در این مقاله یک مدل مثبت از تمامیت ارائه میدهیم که، همانطور که ما تمامیت را تمیز و تعریف میکنیم، دسترسی قدرتمندی به بهبود عملکرد برای افراد، گروهها، سازمانها و جوامع فراهم میآورد. مدل ما ارتباط علّی بین تمامیت و افزایش عملکرد، کیفیت زندگی و خلق ارزش برای همه موجودیتها را آشکار میکند و دسترسی به آن ارتباط علّی را فراهم میآورد. بنابراین، تمامیت به عنوان یک عامل، بستری برای بهترین عملکرد را فراهم میکند، صرفنظر از اینکه چگونه عملکرد تعریف شود.
تولید به اندازه دانش و فناوری اهمیت دارد، اما نقش عمدهاش در بهرهوری و عملکرد عمدتاً پنهان یا نادیده گرفته شده، یا حتی توسط اقتصاددانان و دیگران نادیده گرفته شده است. گفتمان فلسفی، و استفاده رایج که در تعریفهای فرهنگ لغت منعکس شده است، ابهام و سردرگمی در میان چهار پدیده تمامیت، اخلاقیات، اصول اخلاقی و قانونمندی ایجاد میکند. این ابهام و سردرگمی چهار پدیده را به گونهای با هم درهم میآمیزد که اثربخشی و قدرت بالقوه هر یک به طور جدی کاهش مییابد.
در این مدل جدید، ما چهار پدیده - تمامیت، اخلاقیات، اصول اخلاقی و قانونمندی - را به عنوان موجودیتهایی که در دو حوزه جداگانه وجود دارند، متمایز میکنیم. تمامیت در یک حوزه مثبت و بدون محتوای هنجاری وجود دارد. بنابراین تمامیت در مورد خوب یا بد، درست یا غلط، یا چه باید کرد و چه نباید کرد نیست. اخلاقیات، اصول اخلاقی و قانونمندی در یک حوزه هنجاری وجود دارند که مربوط به فضائل است (یعنی در مورد خوب و بد، درست و غلط، یا چه باید کرد و چه نباید کرد). علاوه بر این، در حوزههای مربوط به خود، هر یک از این چهار پدیده به عنوان متعلق به یک حوزه مجزا و متمایز شناخته میشود و تعریف هر یک به عنوان یک واژه روشن، بدون ابهام و غیرهمپوشانی میشود.
ما حوزه تمامیت را به عنوان وضعیت یا شرایط انتزاعی یک شی، سیستم، فرد، گروه یا موجودیت سازمانی متمایز میکنیم و، مطابق با دو تعریف اول از سه تعریف در فرهنگ لغت وبستر، تمامیت را به عنوان وضعیت یا شرایط کامل و بینقص بودن، بدون شکستگی، بدون نقص، سالم، در شرایط عالی تعریف میکنیم.
ما ادعا میکنیم که تمامیت (شرایط کامل و بینقص بودن) یک شرط لازم برای کارآیی است و سطح کارآیی حاصل برای یک فرد، گروه یا سازمان مجموعه فرصتهای موجود برای عملکرد را تعیین میکند. بنابراین، رویکرد ما در مدلمان به تمامیت، دسترسی روشن و عملی به فرصت برای عملکرد برتر را فراهم میکند، صرفنظر از اینکه عملکرد چگونه تعریف شود.
برای یک فرد ما تمامیت را به عنوان موضوعی مربوط به کامل و بینقص بودن کلام آن شخص تمایز میدهیم. برای یک گروه یا موجودیت سازمانی، ما تمامیت را به عنوان کامل و بینقص بودن کلام آن گروه یا سازمان تعریف میکنیم. کلام یک گروه یا سازمان شامل آنچه بین افراد در آن گروه یا سازمان گفته میشود و آنچه توسط یا به نمایندگی از آن گروه یا سازمان گفته میشود، میباشد. در آن زمینه، ما تمامیت را برای یک فرد، گروه یا سازمان به عنوان: احترام گذاشتن به کلام خود تعریف میکنیم.
کمی سادهسازی کرده، “احترام گذاشتن به کلام خود”، همانطور که ما آن را تعریف کردهایم، به این معنا است که یا به کلام خود عمل میکنید، یا به محض اینکه میدانید که نخواهید کرد، به کسانی که روی کلام شما حساب باز کردهاند میگویید که به کلام خود عمل نخواهید کرد و هر دردسری که از نگه نداشتن کلام خود ایجاد کردهاید را جبران میکنید. با “نگه داشتن کلام خود” منظور ما انجام دادن آنچه گفتهاید که انجام خواهید داد و در زمانی که گفتهاید انجام خواهید داد، است.
پایبند بودن به کلام خود همچنین راهی است برای ایجاد روابط اجتماعی و کاری کامل و تمام. علاوه بر این، مسیری عملی برای کسب اعتماد دیگران فراهم میکند. شاید مهمتر از همه، مسیری عملی برای تمام و کمال بودن با خود فراهم میکند، یا به عبارت دیگر برای بودن یک شخص هماهنگ.
ما نشان میدهیم که استفاده از تحلیل هزینه-فایده برای پایبندی به کلامتان تضمین میکند که شما غیرقابل اعتماد خواهید بود. و اینکه، به جز یک استثنا، شما شخصی با تمامیت نخواهید بود، که این کارایی زندگی شما و فرصتهای شما برای عملکرد را کاهش میدهد. تنها استثناء به این نتیجه گیری به شرح زیر است: اگر هنگام دادن کلام خود اعلام کنید که به پایبندی به کلامتان با تحلیل هزینه-فایده رفتار خواهید کرد، تمامیت خود را حفظ خواهید کرد، اما همچنین اعلام کردهاید که شما یک فرصتطلب بیچون و چرایید. استفاده تقریباً خودکار از تحلیل هزینه-فایده برای تمامیت خود (که گرایش ذاتی در بیشتر ماست) در قلب بسیاری از رفتارهای بیتمامیت و غیرقابل اعتماد در زندگی مدرن قرار دارد.
در مورد رابطه بین تمامیت و سه پدیده فضیلت اخلاقیات، اصول اخلاقی و قانونمندی، این مدل جدید: ۱) همه چهار واژه را در یک نظریه سازگار در بر میگیرد، ۲) قطبنمایهای «اخلاقی» بالقوه موجود در هر یک از سه پدیده فضیلت را روشن و بیابهام میکند، و ۳) با آشکار کردن رابطه بین پایبندی به استانداردهای سه پدیده فضیلت و عملکرد (از جمله کامل بودن به عنوان یک شخص و کیفیت زندگی)، احتمال اینکه قطبنمایهای اخلاقی حالا روشن واقعاً بتوانند رفتار انسانی را شکل دهند را
افزایش میدهد. همه اینها عمدتاً از درمان منحصر به فرد تمامیت در مدل ما به عنوان یک پدیده کاملاً مثبت، مستقل از قضاوتهای ارزشی هنجاری، ناشی میشود.
در خلاصه، ما نشان میدهیم که تعریف تمامیت به عنوان پایبندی به کلام خود (همانطور که ما «پایبندی به کلام خود» را تعریف کردهایم): ۱) دسترسی غیرمبهم و عملی به فرصت برای عملکرد برتر و مزیت رقابتی در سطوح فردی، سازمانی و اجتماعی را فراهم میکند، و ۲) سه پدیده فضیلت اخلاقیات، اصول اخلاقی و قانونمندی را توانمند میکند.
قدردانی
قدردانی میکنیم از نظرات و پیشنهادات شرکتکنندگان در سمینارهای زیر: کنفرانس انستیتو گروتر در مورد ارزشها، مدرسه تجارت هاروارد، ژوئن ۲۰۰۶؛ دانشکده تجارت سیمون، دانشگاه روچستر؛ کالج تجارت فیشر، دانشگاه ایالتی اوهایو، کلمبوس، اوهایو، سپتامبر ۲۰۰۶، کالج تجارت ناتینگهام، ناتینگهام، بریتانیا، مدرسه تجارت ESADE، بارسلون، اسپانیا؛ HEC، پاریس، فرانسه، نوامبر ۲۰۰۶، سمپوزیوم ییل در مورد حکمرانی شرکتی، سخنرانی افتتاحیه، (دانشکده حقوق ییل و دانشکده سازمان و مدیریت ییل)، نیوهیون، کانتیکت، ژانویه ۲۰۰۷، کنفرانس اسکواو ولی انستیتو گروتر: قانون، مغز و رفتار، می۲۰۰۷، سمینار مذاکرات سازمانها و بازارهای مدرسه تجارت هاروارد، سپتامبر ۲۰۰۷؛ مدرسه تجارت ییل، سپتامبر ۲۰۰۷: مرکز راهبری مدرسه مدیریت اسلوان MIT، کمبریج، ماساچوست، اکتبر ۲۰۰۷؛ سمینار تحقیقاتی قانون، اقتصاد و سازمانها در دانشکده حقوق هاروارد، کمبریج، ماساچوست، اکتبر ۲۰۰۷؛ مدرسه تجارت USC Marshall، دپارتمان مالی و اقتصاد سری سخنرانان ممتاز، نوامبر ۲۰۰۷؛ کنفرانس حکمرانی شرکتی کالج لبو، فیلادلفیا، پنسیلوانیا، آوریل ۲۰۰۸؛ سری سمینارهای ویژه، دپارتمان تجارت، دانشگاه خوان کارلوس III، مادرید، اسپانیا، آوریل ۲۰۰۸؛ سخنرانی هربرت سیمون، کالج رایک لازلو، دانشگاه کوروینوس بوداپست، بوداپست، مجارستان، ۲۱ آوریل ۲۰۰۸؛ اکستر در مدرسه تجارت سعید، آکسفورد، بریتانیا، ۲۴ آوریل ۲۰۰۸؛ سمینار فارغالتحصیلان دانشکده تجارت سیمون دانشگاه روچستر، نی
فهرست مطالب
- ۱. مقدمه و خلاصه
- ۱.الف. گیجی، سردرگمی و ابهام در میان چهار عنصر
- ۱.ب. ایجاد یک ساختار موثر برای تجزیه و تحلیل: یک چارچوب متنی
- ۱.پ. سردرگمی، گیجی و ابهام تا گفتمان فلسفی گسترش یافته است
- ۱.ت. تمامیت به عنوان یک رابطهای که فرد با خود دارد در مقابل تمامیت به عنوان عمل کردن به شکل اخلاقی: یک نظریه سازگار
- ۱.ث. تمامیت به معنای یکپارچگی خود
- ۱.ج. تمامیت به عنوان یک عامل تولید: ارتباط علّی بین تمامیت و مجموعه فرصتهایی برای عملکرد
- ۱.چ. تمایز و تعریف تمامیت
- ۱.ح. تمامیت: یک قانون هستیشناسانه از طبیعت انسان
- ۱.ح. یادداشتی هشدارآمیز
- ۱.خ. تمام و کمال بودن یک شیء یا سیستم
- ۱.د. تمام و کمال بودن برای افراد، گروهها و سازمانها
- ۱.ذ. حرمت به کلام خود
- ۱.ر. کلام شخص شامل کلام شخص به خودش نیز میشود
۱. مقدمه و خلاصه
این مقاله یک مدل جدید از تمامیت (integrity) را ارائه میدهد که پدیدههای اخلاقی (morality)، اصول اخلاقی (ethics) و قانونی (legality) را در بر میگیرد. برای روشنی بیشتر در این مقاله، ما به این چهار - تمامیت، اخلاق، اصول اخلاقی و قانونی - به عنوان “عناصر” در این مدل اشاره خواهیم کرد.
با “مدل مثبت” ما منظور مدلی است که رفتار جهان را توصیف میکند، یعنی آنچه که هست، بدون هیچگونه قضاوت ارزشی هنجاری در مورد دلخواه یا ناخواسته بودنش، و مدلی که به صورت تجربی قابل آزمایش است. با “هنجاری” منظور ما برقراری، ارتباط با یا استخراج از یک استاندارد یا هنجار است که رفتار یا رفتار مطلوب یا نامطلوب را مشخص میکند، یعنی آنچه باید باشد.
این مقاله بر اساس ایدهها و موادی است که ابتدا توسط ورنر ارهارد در سال ۱۹۷۵ توسعه یافتهاند. بسیاری از افراد به افکار و ایدههای ما در مورد این موضوع و اجرای این مقاله کمک کردهاند - بیش از حد که به طور کامل نام ببریم. اما ما مایلیم از حمایت، نظرات و پیشنهادات کریس آرگریس، لوسیان ببچوک، کارل برگستروم، فرانسیس کرنکراس، ساندرا کار، جان کلیپینگر، آن کافلین، ژاویر کاسترنر، جاش کوهن، میریام دایزندروک، جو دیماجیو، اولیور گودناف، ران هایفتز، بروس گرگوری، برایان هال، راکش کورانا، تونی مایو، کیت پرت، هیلاری پاتنام، آلان شر، گونکه اشپیتس، الاین استرنبرگ، سو استرابر، کارن وروک، ریچارد زکهوزر، مارک زوپان و به ویژه مایکل زیمرمن قدردانی کنیم. ما از دانشکده تجارت هاروارد برای حمایت مالی از جنسن تشکر میکنیم.
نویسندگان مسئول همه اشتباهات یا نقصها در این اثر هستند.
۱.الف. گیجی، سردرگمی و ابهام در میان چهار عنصر
با توجه به اینکه قانونیت، تا حدودی پدیدهای متمایز از سه عنصر دیگر است،1 ما بحث خود را با تمرکز فقط بر روی تمامیت، اخلاق و اصول اخلاقی آغاز میکنیم. با این حال، چون قانونیت نیز در مورد استانداردهاست و در نتیجه با اخلاق و اصول اخلاقی بسیار مکمل است، بعداً در بخش ۱.ب.۱، قانونیت را دوباره به بحث اضافه خواهیم کرد.
در اصل، پدیدههای تمامیت، اخلاق و اصول اخلاقی به طور معمول به عنوان استانداردهایی برای رفتار “صحیح” شناخته میشوند. اکثر ما احساس درونی داریم 2 که آنچه توسط این سه عنصر نشان داده میشود، در امور انسانی اهمیت اساسی دارد 3. در همین حال، در درک ما از ماهیت دقیق هر یک از این پدیدهها کمبود دقت (ابهام) وجود دارد. تلاش برای یافتن معنای مشخص و متمایز برای هر یک از این سه اصطلاح (تمامیت، اخلاق، یا اصول اخلاقی)، گیجی و سردرگمی عمدهای را آشکار میکند. برای مثال، “اخلاقی” در تعریف هر دو اصطلاح تمامیت و اصول اخلاقی به کار رفته است و “اصول اخلاقی” در تعریف اخلاق به کار رفته است. در استفاده روزمره، یکی از این اصطلاحات میتواند در یک مورد به معنایی باشد و در مورد دیگر به معنای متفاوت و حتی متناقض باشد. و همانطور که در بخش ۱.۱.پ نشان میدهیم، این ناوضوح به بحث فلسفی نیز گسترش یافته است.
به دلیل درک ناکافی ما از این سه عنصر مهم، قدرت آنها برای شکل دهی سازنده به رفتار انسانی به شکلی شوکآور غایب است. همانطور که کریس آرگریس با بینش عمیق توجه میکند، “به زبان ساده، مردم به طور مداوم به صورت ناسازگار عمل میکنند، بدون اینکه از تناقض بین نظریهای که ابراز میکنند و نظریهای که در عمل استفاده میکنند، بین روشی که فکر میکنند عمل میکنند و روشی که واقعاً عمل میکنند، آگاه باشند.”4 در واقع، ناتوانی ما در استفاده موثر و مدیریت پدیدههای تمامیت، اخلاق و اصول اخلاقی منبع برخی از مشکلات و تعارضات اصلی در دنیای ما است.
۱.ب. ایجاد یک ساختار موثر برای تجزیه و تحلیل: یک چارچوب متنی
تا زمانی که یک ساختار موثر برای تجزیه و تحلیل (یک چارچوب متنی به نوعی مشابه با یک چارچوب مفهومی) برای این سه عنصر وجود نداشته باشد، عواقب ناکارآمد ما از درک ناکافی این سه عنصر ادامه خواهد یافت. به عبارتی، یک چارچوب متنی که تحقیق و تجزیه و تحلیل را امکانپذیر میکند و منجر به توسعه کاربردهایی میشود که در ایجاد تأثیر سازنده بر رفتار موثر هستند.
بحث عمومی گسترده، تعداد زیادی کتاب و مقاله5، و گفتگوی فلسفی طولانی مدت در مورد این سه عنصر هم شواهدی از اهمیتی است که به آنها میدهیم و هم از نبود وضوح لازم برای تولید نتایج مطلوب در زندگی افراد. این تا حدودی به نقشها و تعاملات افراد در خانوادهها، سازمانها، جوامع، جوامع و ملتها گسترش مییابد.
تنها حل گیجی و سردرگمی در میان اصطلاحات در همان ساختار قدیمی تجزیه و تحلیل (چارچوب متنی)، پتانسیل ندیده و در نتیجه قدرت6 استفاده نشده این پدیدهها را آشکار نمیکند و دسترسی به آن را فراهم نمیکند. یکی از اهداف ما در این مدل جدید ارائه یک چارچوب متنی است که این پتانسیل و قدرت را آشکار میکند و دسترسی به آن را فراهم میکند و در عین حال، وضوحی را ارائه میدهد که گیجی و سردرگمی را بین آنها از بین میبرد.
۱.ب.۱. سه دیدگاه مورد استفاده در چارچوب متنی ما
چارچوب متنی ما سه دیدگاه متمایز را برای بررسی یا ابعاد چهار عنصر مورد بررسی در این مدل جدید (تمامیت، اخلاق، اصول اخلاقی، قانونی) به کار میبرد. به عنوان مثال، تمامیت میتواند ۱) به عنوان یک پدیده، ۲) به عنوان یک مفهوم یا ۳) به عنوان یک اصطلاح مورد بررسی قرار گیرد.
ادامه میدهیم با تمامیت به عنوان نمونهای از یکی از این چهار عنصر، زمانی که تمامیت به عنوان یک پدیده مورد بررسی قرار میگیرد، یعنی مورد بررسی یا معامله قرار دادن تمامیت به عنوان یک نمونه واقعی یا مثال یا بر اساس تعریف پدیده در فرهنگ لغت وبستر: یک رویداد، شرایط یا تجربهای که از طریق حواس تجربه میشود.7 در چارچوب متنی ما، همانطور که در زیر خواهیم دید، حوزههای خاصی را برای تمامیت، اخلاق، اصول اخلاقی و قانونی به عنوان پدیدهها تعیین میکنیم.
زمانی که تمامیت به عنوان یک مفهوم8 مورد بررسی قرار میگیرد، با یک نمونه واقعی از تمامیت سر و کار نداریم. بلکه با یک ایده کلی از تمامیت، یعنی کلاس یا حوزهای9 که تمامیت به آن تعلق دارد، سر و کار داریم. باز هم، همانطور که در زیر خواهیم دید، به عنوان مفاهیم، حوزههای متمایز و غیر همپوشانی را برای هریک از تمامیت، اخلاق، اصول اخلاقی و قانونی تعیین میکنیم.
زمانی که تمامیت به عنوان یک اصطلاح مورد بررسی قرار میگیرد، نه با یک نمونه واقعی از تمامیت و نه با حوزه تمامیت سر و کار داریم. بلکه با تعریفی از تمامیت سر و کار داریم. باز هم، همانطور که در زیر خواهیم دید، به عنوان اصطلاحات (در حالی که از تعریفهای موجود در فرهنگ لغت استفاده میکنیم اما از بیاناتی در تعریفها که همپوشانی دارند، اجتناب میکنیم) تعریفهای منحصر به فردی را برای هر یک از تمامیت، اخلاق، اصول اخلاقی و قانونی ارائه میدهیم. بنابراین:
- در چارچوب متنی ما، ابتدا هریک از چهار پدیده را در یکی از دو حوزه متمایز قرار میدهیم، یعنی یک حوزه مثبت که فاقد ارزشهای هنجاری است و یک حوزه هنجاری از فضیلتها10. در مدل جدید ما، تمامیت در حوزه مثبت قرار دارد، در حالی که اخلاق، اصول اخلاقی و قانونی در حوزه هنجاری فضیلت قرار دارند.
- سپس، در درون حوزههای مربوط به خود، جنبه دوم چارچوب متنی ما با تمیز دادن حوزههای غیر همپوشان، متمایز و جداگانه برای هر یک از چهار مفهوم ایجاد میشود. ما حوزه اخلاق را به عنوان حوزه فضیلت اجتماعی، حوزه اصول اخلاقی را به عنوان حوزه فضیلت گروهی و حوزه قانونی را به عنوان حوزه فضیلت دولتی تمیز میدهیم. حوزه تمامیت را به عنوان وضعیت یا شرایط بیطرفانهای11 از یک شیء، سیستم، فرد، گروه، نهاد سازمانی یا جامعه تمیز میدهیم.
- و در نهایت، در درون حوزههای مربوط به خود، جنبه آخر چارچوب متنی ما با ارائه تعریفهای منحصر به فرد برای هر یک از چهار اصطلاح ایجاد میشود تا اطمینان حاصل شود که هیچ گونه سردرگمی، ابهام یا همپوشانی بین آنها وجود ندارد. این تعریفها را در بخش 2 ارائه میدهیم.
در خلاصه، چارچوب متنی ما دارای سه جنبه یا دیدگاه است، یعنی یک حوزه برای هر عنصر به عنوان پدیده، یک حوزه برای هر عنصر به عنوان مفهوم و یک تعریف برای هر عنصر به عنوان یک اصطلاح. بنابراین، ما هر عنصر را به عنوان یک پدیده که در یک حوزه خاص وجود دارد، به عنوان یک مفهوم که یک حوزه خاص از علاقه یا نگرانی را متمایز میکند، و به عنوان یک اصطلاح که به شکل منحصر به فرد تعریف شده است، در نظر میگیریم.
این چهارچوب متنی که از سه جنبه فوق تشکیل شده است و در آن تمامیت، اخلاق، اصول اخلاقی و قانونیت مورد بررسی قرار میگیرند، نخستین عامل حیاتی در مدل جدید ما است.
برای مثال، ما خواهیم دید که وقتی تمامیت، اخلاقیات، اصول اخلاقی و قانونمندی، همانطور که اکنون دیده میشوند، از منظر چارچوب متنی ما بررسی میشوند:
- به عنوان پدیدهها، هر چهار مورد در حوزه هنجاری فرو میریزند، که در نتیجه:
- الف) قدرت تمامیت به عنوان بنیان عملکرد، که زمانی آشکار میشود که تمامیت به عنوان یک پدیده کاملا مثبت درمان شود، همانطور که در این مدل جدید از تمامیت است، از دست میرود، و
- ب) قدرت تمامیت، زمانی که به عنوان یک پدیده مثبت درمان شود، برای افزایش تأثیر واقعی بر رفتار از پدیدههای فضیلت هنجاری اخلاقیات، اصول اخلاقی و قانونمندی، از دست میرود.
- به عنوان مفاهیم، همپوشانی میزان حوزهها در میان چهار عنصر، مرزها را مبهم و مشخصه خاص حوزه علاقه یا نگرانی مورد بررسی در هر یک را نامشخص میکند، که قدرت هر یک را به عنوان یک مفهوم تضعیف میکند، و
- به عنوان واژهها، استفاده از یکی از واژهها در تعریف دیگری منجر به سردرگمی و گیجی میان همه چهار واژه میشود.
در خلاصه، فرو ریختن همه چهار پدیده در حوزه هنجاری، و همپوشانی حوزههای هر یک به عنوان مفاهیم، و سردرگمی و گیجی تعاریف هر یک به عنوان واژهها، قدرت بالقوه خاص هر یک از عناصر را از دست میدهد. به صورت جمعی، این منجر به تحلیلهای نامنظم و ناکارآمد، شعارهای بیمحتوا، و سیاستها و ارزشهایی میشود که ادعا شده اما محترم شمرده نمیشوند.12
۱.پ. سردرگمی، گیجی و ابهام تا گفتمان فلسفی گسترش یافته است
برای نمایش سردرگمی، پیچیدگی و ابهام این مفاهیم، که تنها در تعاریف فرهنگ لغت و استفاده روزانه نیست، بلکه در بحثهای فلسفی گسترده درباره این موضوع نیز وجود دارد، ما به مقدمه تحقیق برجستهای درباره موضوع تمامیت توسط کاکس، لا کازه (Cox, La Caze) و لوین (Levine) (۲۰۰۵) در دانشنامه فلسفی استنفورد اشاره میکنیم:
“تمامیت یکی از مهمترین و اغلب استناد شدهترین اصطلاحات فضیلت است. همچنین شاید مبهمترین باشد. برای مثال، در حالی که گاهی اوقات تقریباً مترادف با ‘اخلاقی’ استفاده میشود، ما گاهی اوقات عمل اخلاقی را از عمل با تمامیت تمایز میدهیم. افراد با تمامیت ممکن است در واقع به شکل غیراخلاقی عمل کنند - هرچند معمولاً نمیدانند که به شکل غیراخلاقی عمل میکنند. بنابراین ممکن است به فردی احترام بگذاریم که تمامیت دارد، حتی اگر آن فرد دیدگاههای اخلاقی به شدت اشتباهی داشته باشد.
وقتی ‘تمامیت’ به عنوان یک اصطلاح فضیلتی استفاده میشود، تنها به یک کیفیت از شخصیت فرد اشاره میکند؛ با این حال، استفادههای دیگری از این واژه وجود دارد. میتوانیم از تمامیتِ یک منطقه بکر یا یک اکوسیستم، یک پایگاه داده کامپیوتری، یک سیستم دفاعی، یک اثر هنری و غیره صحبت کنیم. وقتی برای اشیاء به کار میرود، تمامیت به کامل بودن، سالم بودن یا بیعیب و نقص بودن یک چیز اشاره میکند - معانی که گاهی اوقات هنگام استفاده از این واژه برای اشاره به افراد نیز مورد استفاده قرار میگیرند. زمانی یک منطقه بکر تمامیت دارد که توسط توسعه یا عوارض جانبی توسعه آسیب ندیده یا تخریب نشده باشد، زمانی که به عنوان یک منطقهی بکر باقی بماند. زمانی یک پایگاه داده تمامیت خود را حفظ میکند که توسط خطا از کار نیفتاده باشد. ممکن است گفته شود یک اثر موسیقی تمامیت دارد وقتی ساختار موسیقیایی آن یکپارچگی خاصی دارد که توسط ایدههای موسیقیایی ناهماهنگ و نامرتبط مورد تعرض قرار نگرفته باشد؛ یعنی زمانی که دارای نوعی یکپارچگی، دست نخوردگی و بیعیب و نقص بودن موسیقایی باشد.
تمامیت ویژگیای است که به بخشهای مختلف یا جوانب متفاوت زندگی یک فرد نسبت داده میشود. ما اغلب در مورد خصوصیاتی چون تمامیت حرفهای، فکری و هنری صحبت میکنیم. اما مهمترین معنای فلسفی اصطلاح ‘تمامیت’ به شخصیت کلی و عمومی فرد مرتبط میشود. فیلسوفان عمیقاً علاقهمند هستند که درک کنند تمامیت در طول زندگی یک فرد چگونه خود را نشان میدهد. عمل کردن با تمامیت در موقعیتهای خاص و مهم، از نظر فلسفی، همواره با توجه به ویژگیهای گستردهتر شخصیت و زندگی فرد توضیح داده میشود. عنای یک فرد با تمامیت بودن چیست؟
گفتگوهای معمولی درباره تمامیت شامل دو شهود اساسی است: اول اینکه تمامیت عمدتاً یک رابطه رسمی است که فرد با خودش یا بین بخشها یا جنبههای مختلف خودش دارد؛ و دوم اینکه تمامیت به شکل مهمی با عمل کردن اخلاقی مرتبط است، به عبارت دیگر، محدودیتهای مادی یا هنجاری بر چگونگی عمل کردن با تمامیت وجود دارد.
این روشن نیست که چگونه این دو شهود میتوانند در یک نظریه سازگار از تمامیت گنجانده شوند و بیشتر تفسیرهای تمامیت معمولاً بر یکی از این شهود تمرکز میکنند که بر خلاف دیگری است.
تعدادی از مهمترین تفسیرهای ارائه شده عبارتند از: (الف) تمامیت به عنوان یکپارچگی خود؛ (ب) تمامیت به عنوان حفظ هویت؛ (پ) تمامیت به معنای ایستادگی برای چیزی؛ (ت) تمامیت به معنای هدف اخلاقی؛ و (ث) تمامیت به عنوان یک فضیلت. (این تفسیرها در پایین بررسی شدهاند). سپس ما به چند موضوع مرکزی که فیلسوفان در کاوش مفهوم تمامیت به آنها پرداختهاند میپردازیم: روابط بین انواع تمامیت، تمامیت و نظریه اخلاقی، و تمامیت در ارتباط با شرایط اجتماعی و سیاسی.”
[عنوان بخشهای باقیمانده از این مطلب عبارتند از: ۱. تمامیت به معنای خود-یکپارچگی، ۲. نگاه هویت به تمامیت، ۳. تمامیت به معنای ایستادگی برای چیزی، ۴. تمامیت به معنای هدف اخلاقی، ۵. تمامیت به معنای یک فضیلت، ۶. انواع تمامیت، ۷. تمامیت و نظریه اخلاقی، ۸. تمامیت در رابطه با شرایط اجتماعی و سیاسی]
منبع: کاکس، لا کازه، و لوین (۲۰۰۵)13
۱.ت. تمامیت به عنوان یک رابطهای که فرد با خود دارد در مقابل تمامیت به عنوان عمل کردن به شکل اخلاقی: یک نظریه سازگار
همانطور که قبلاً گفتیم، مدل جدید ما سردرگمی و گیجی مفاهیمی که در بخش قبلی به وضوح نشان داده شد را حل میکند. بخش زیر از متن، ابهام موجود در مورد اینکه معنای یک فرد با تمامیت بودن چیست را برجسته میکند:
“شخص دارای تمامیت چه کسی است؟ گفتگوهای معمولی درباره تمامیت دو شهود اساسی را در بر میگیرد: اول، اینکه تمامیت عمدتاً یک رابطه رسمی است که فرد با خود یا بین بخشها یا جنبههای خودش دارد؛ و دوم، اینکه تمامیت به شکل مهمی به عمل کردن اخلاقی مرتبط است، به عبارت دیگر، محدودیتهای مادی یا هنجاری دربارهی با “تمامیت عملکردن چگونه است” وجود دارد. چگونه این دو شهود میتوانند در یک نظریه سازگار از تمامیت گنجانده شوند، روشن نیست، و بیشتر تفسیرهای تمامیت معمولاً بر یکی از این شهود تمرکز میکنند که بر خلاف دیگری است.”
خلاصه کاکس و همکارانش از “شخص دارای تمامیت چه کسی است؟” در این بخش کوتاه، راهی مؤثر برای خلاصه کردن سه مشارکت اضافی مدل جدید ما فراهم میکند:
- در ضمیمه A، بخش 15.I، ما دقیقاً عبارت کاکس و همکارانش “تمامیت عمدتاً یک رابطه رسمی است که فرد با خود دارد” را تعریف میکنیم، و در مورد تمامیت در مدل جدید ما دقیقاً نشان میدهیم که این رابطه با خود چیست.
- در ضمیمه A، بخش 15.II ما در مدلمان دقیقاً نشان میدهیم که چگونه تمامیت “به شکل مهمی با عمل کردن اخلاقی مرتبط است.”
- در نهایت، در ضمیمه A، بخش 15.III ما نیز معضل فلسفی مورد تأکید کاکس و همکارانش را با نشان دادن “چگونگی تلفیق این دو شهود در یک نظریه سازگار از تمامیت” حل میکنیم.
این پیشنهادات در کل به عنوان عامل دوم بحرانی در مدل جدید ما هستند.
مدل ما نه تنها با تمامیت برای افراد، بلکه برای گروهها، سازمانها، جوامع و ملتها سروکار دارد. برای کامل بودن، ما مدل را گسترش میدهیم تا شامل تمامیت اشیاء و سیستمها شود. با این حال، ما با کاکس و همکارانش موافقیم که مهمترین کاربرد تمامیت در حوزه انسانها است؛ و بنابراین ما در این سند به طور عمیق با اشیاء و سیستمها سروکار نداریم.
۱.ث. تمامیت به معنای یکپارچگی خود
بازتابی از عبارت کاکس و همکارانش “تمامیت عمدتاً یک رابطه رسمی است که فرد با خود دارد”، یک موضوع مهم که در گفتمان فلسفی درباره تمامیت مطرح است، به تمامیت به عنوان کامل بودن و یکپارچگی شخصی اشاره دارد. ما از متن طولانی دانشنامه فلسفی استنفورد توسط کاکس، لا کازه و لوین (۲۰۰۵) در بخش 1.I.I، عبارتهای مختلفی را که به کامل بودن و یکپارچگی شخصی اشاره دارند، استخراج کردهایم:
- “… تمامیت به کیفیت شخصیت یک فرد اشاره میکند …”
- “… تمامیت به کلیت، سالم بودن یا خلوص یک چیز اشاره میکند - معانی که گاهی … به افراد اعمال میشود.”
- “… حفظ تمامیت تا زمانی که منقضی نشود …”
- “با این حال، مهمترین معنای فلسفی اصطلاح تمامیت به شخصیت کلی مربوط میشود.”
- “فیلسوفان به ویژه علاقهمند هستند که درک کنند که چگونه یک فرد طی تمام زندگی خود تمامیت را نشان میدهد.”
- “عمل کردن با تمامیت در برخی موقعیتهای خاص و مهم، از نظر فلسفی، همیشه با توجه به ویژگیهای گستردهتر شخصیت و زندگی یک فرد توضیح داده میشود.”
- “… مهمترین آنها عبارتند از: (الف) تمامیت به معنای یکپارچگی خود؛ (ب) تمامیت به معنای حفظ هویت؛ (پ) تمامیت به معنای ایستادگی برای چیزی …”
- “… تمامیت به عنوان یکپارچگی خود …”
در ادامه، گاهی اوقات از عبارت “کامل و یکپارچه بودن شخصی” یا “کامل و یکپارچه بودن به عنوان یک شخص” برای نشان دادن ایدهای که توسط نقل قولهای بالا اشاره شده است، استفاده خواهیم کرد.
چگونگی تعیین تمامیت در کامل و یکپارچه بودن به عنوان یک شخص و چگونگی ارتباط آن با کیفیت زندگی فرد در بخش ۴ مورد بررسی قرار میگیرد.
۱.ج. تمامیت به عنوان یک عامل تولید: ارتباط علّی بین تمامیت و مجموعه فرصتهایی برای عملکرد
سومین، و به نظر ما، مهمترین عامل در مدل جدید ما از تمامیت، دسترسی قدرتمندی است که به افزایش عملکرد (به هر شکلی که کسی بخواهد عملکرد را تعریف کند) برای افراد، خانوادهها، گروهها، سازمانها، جوامع و ملتها ارائه میدهد14. ما واژه “عملکرد” (performance) را در معنای گستردهتر آن به کار میبریم و انتخاب تعریف و معیارهای عملکرد را به افراد یا نهادهای سازمانی واگذار میکنیم. به عنوان مثال برای سازمانها: سود یا ایجاد ارزش؛ یا برای جوامع: نگرانیهای محیطی، صلح، یا کیفیت زندگی؛ یا برای افراد: کامل و یکپارچه بودن به عنوان یک شخص، کیفیت زندگی، شادی، یا رفاه فرزندان خود.
در واقع، تمامیت به طوری که ما تمیز و تعریف میکنیم، یک عامل مهم تولید (با استفاده از زبان اقتصاددانان) قابل مقایسه با دانش و فناوری است. مدل ما ارتباط علّی بین تمامیت و فرصتهای موجود برای عملکرد (مجموعه فرصتها) برای افراد، گروهها و سازمانها را نشان میدهد. و مدل ما دسترسی عملی به این ارتباط علّی را به افراد، خانوادهها، مدیران اجرایی، اقتصاددانان، فیلسوفان، سیاستگذاران، راهبران و مقامات قانونی و دولتی ارائه میدهد. آشکار کردن ارتباط علّی بین تمامیت و عملکرد، روشن میکند که چیزی که در حال حاضر مبهم است، یعنی، همانطور که تمامیت کاهش مییابد، فرصتهای موجود برای عملکرد نیز کاهش مییابد - هر چند که کسی بخواهد عملکرد را تعریف کند15. همانطور که در ادامه خواهیم دید، این یک پیشنهاد قابل آزمایش تجربی است.
۱.چ. تمایز و تعریف تمامیت
همانطور که گفتیم، در مدل جدید ما، سه پدیده اخلاقیات، اصول اخلاقی و قانونمندی به عنوان پدیدههای فضیلت هنجاری شناخته میشوند، اما تمامیت نه. تمامیت، همانطور که ما آن را تمایز میدهیم، یک پدیده کاملاً مثبت است، مستقل از قضاوتهای ارزشی هنجاری. بنابراین، تمامیت در مورد خوب یا بد بودن، درست یا غلط بودن، یا حتی در مورد چیزی که باید باشد یا نباید باشد، نیست.
ما تمامیت را به عنوان یک پدیده مثبت در حوزه وضعیت یا شرایط بیطرفانه16 یک شیء، سیستم، فرد، گروه یا نهاد سازمانی تمایز میدهیم. ما تمامیت را به عنوان وضعیت یا شرایط تمام و کمال بودن، نشکسته، بینقص، سالم، شرایط عالی تعریف میکنیم. (در ادامه ما معمولاً از عبارت “تمام و کمال” برای نشان دادن این تعریف کامل استفاده میکنیم.) در بخش ۲.هـ دلیل انتخاب ما برای این تعریف از تمامیت را بحث میکنیم.
۱.ح. تمامیت: یک قانون هستیشناسانه از طبیعت انسان
همانطور که این موضوع در مورد قوانین فیزیکی طبیعت، مانند قانون جاذبه، صدق میکند، تمامیت نیز، طبق تعریف و تمایزی که ما انجام دادهایم، به همان شیوه عمل میکند، بدون توجه به اینکه آیا کسی آن را میپسندد یا نه17. هر چیزی به طور کاملاً بیطرفانه یا کامل، تمام، نشکسته، سالم و در شرایط ایدهآل است یا نیست. اگر چنین باشد، به بیشترین میزان کارآیی خود میرسد. اما اگر چنین نباشد، به اندازهای که کمبود دارد، کارآییاش کاهش مییابد. و به همان اندازه که کارآیی کمتر میشود، فرصتها برای دستیابی به عملکرد نیز کاهش مییابد.
این منجر به آنچه ما آن را “قانون هستیشناسانه تمامیت” نامیدهایم میشود: “به اندازهای که تمامیت کاهش یابد، فرصت برای عملکرد (مجموعه فرصتها) کاهش مییابد.“
و این شامل فرصت برای تمام و کمال بودن به عنوان یک شخص میشود، که در نتیجه کیفیت زندگی فرد را غنیتر میکند.
برای اینکه یک پیشنهاد به استاندارد یک قانون برسد، باید کارکرد یا رفتار چیزی را به خوبی توصیف کند، چیزی که رفتار یا کارکرد آن تحت شرایط یکسان به طور ثابت و بدون تغییر مشاهده میشود. ما بر این باوریم که قانون هستیشناسانه تمامیت ما به این استاندارد میرسد، اما در عین حال آگاه هستیم که هنوز شواهد تجربی رسمی لازم برای اثبات آن تولید نشده است.
ما از واژه هستیشناسانه18 برای نمایش یک دیدگاه خاص درباره انسانها استفاده میکنیم، یعنی بررسی بودن انسانها19، (که متفاوت است از دیدگاههایی مانند روانشناسی، جامعهشناسی، عصبشناسی یا اقتصاد).20 برای یک بحث گستردهتر در مورد معنایی که ما از هستیشناسانه در اینجا استفاده میکنیم و معرفی قوانین هستیشناسانه مربوط به طبیعت انسان، مقاله “قوانین هستیشناسانه طبیعت انسان: یک مقدمه”21 را ببینید.
ما آگاهیم که پیشنهاد ما در مورد تأثیر تمامیت بر فرصتهای عملکردی فقط یکی از بسیاری از قوانین هستیشناسانه طبیعت انسانی است. در همین رابطه، این مقاله فقط یکی از چندینی است که ما و همکارانمان در نظر داریم توسعه دهیم تا این قوانین هستیشناسانه را برای جامعههای فکری، حرفهای و عملی که پیوسته با مشکلات و پیچیدگیهای مرتبط با رفتار انسانی سروکار دارند، قابل دسترس کنیم. این مشکلات دقیقاً همان “مسائل انسانی” هستند که تمامی سازمانها، ملتها، خانوادهها و روابط شخصی را با چالشهایی روبرو میکنند.
کشف قوانین فیزیکی طبیعت به انسانها امکان قدرتمندی برای رویارویی با پیامدهای جهان فیزیکی بخشیده است. به همین ترتیب، کشف قوانین هستیشناسانه طبیعت انسانی به ما امکان قدرتمندی برای رویارویی با پیامدهای مربوط به ساختار هستیشناسانه وجود انسانها خواهد داد.
۱.ح. یادداشتی هشدارآمیز
همانطور که قوانین فیزیکی طبیعت وجود دارند که نحوه کارکرد جهان فیزیکی را توصیف میکنند، قوانین هستیشناسانه طبیعت انسانی22 نیز وجود دارند که نحوه کارکرد بودن انسانها را توصیف میکنند. هم قوانین فیزیکی طبیعت و هم قوانین هستیشناسانه بودن برای انسانها، امکان پیشبینی پیامدهای برخی اقدامات و رفتارها را فراهم میکنند.
همانطور که گفتیم، دیدگاه هستیشناسانه روی انسانها تنها یکی از چندین دیدگاه ممکن است. برای اینکه به درک انسانها کمک کند یا دسترسی به عملکرد آنها فراهم آورد، هر یک از این دیدگاهها نیازمند روششناسی مناسب با تمرکز و هدف خود هستند. به اختصار، برای اینکه مؤثر باشد، روششناسی یک دیدگاه نمیتواند به طور کامل در دیدگاه دیگری به کار گرفته شود.
علاوه بر این، و مهمتر از همه، قوانین کشف شده در یک دیدگاه کاملاً به قوانین دیدگاه دیگری قابل تقلیل نیستند. به ویژه برای اهداف ما، قوانین هستیشناسانه طبیعت انسانی نمیتوانند به طور کامل به قوانین اقتصادی سیستمهای انسانی یا هر زیرمجموعهای از آنها، یا حتی به قوانین هر دیدگاه دیگری تقلیل یابند.
۱.خ. تمام و کمال بودن یک شیء یا سیستم
در این مدل جدید، ما تمام و کمال بودن اشیاء و سیستمها را به عنوان موضوعی در نظر میگیریم که به اجزای تشکیلدهنده شیء یا سیستم و رابطه بین این اجزا، طراحیشان، پیادهسازی طراحی و کاربردی که به آنها داده میشود، مربوط میشود. برای اینکه یک شیء یا سیستم تمام و کمال باشد، تمام موارد فوق باید با تعریف ما از تمام و کمال بودن (تمام و کمال بودن، نشکسته، بینقص، سالم، در شرایط عالی) مطابقت داشته باشند.
۱.د. تمام و کمال بودن برای افراد، گروهها و سازمانها
ما تمام و کمال بودن یک فرد را صرفاً به معنای حرمت به کلامهای آن فرد میدانیم، و برای یک گروه یا نهاد سازمانی، تمام و کمال بودن را صرفاً شامل آنچه که توسط یا به نمایندگی از گروه یا سازمان گفته میشود (کلام گروه یا سازمان) میدانیم. (در متن اصلی مقاله در پایین، ما به طور صریح و کامل تعریف میکنیم که چه چیزی “کلام خود” را تشکیل میدهد.) برای اینکه یک فرد، گروه یا نهاد سازمانی تمام و کمال باشد، کلام فرد، گروه یا نهاد سازمانی باید تمام و کمال، نشکسته، بینقص، سالم، در شرایط عالی باشد. در مدل جدید ما، این امر با “حرمت به کلام خود” به دست میآید.
۱.ذ. حرمت به کلام خود
با کمی سادهسازی در اینجا، حرمت به کلام خود به معنایی که ما تعریف میکنیم به این معناست که شما یا به کلام خود عمل میکنید (آنچه که گفتید و در زمانی که گفتهاید را انجام میدهید)؛ یا، به محض اینکه میدانید نخواهید توانست، اعلام میکنید که نخواهید توانست و هرگونه درهمریختگی که برای کسانی که روی کلام شما حساب باز کردهاند ایجاد شده، پاکسازی میکنید. (استفاده ما از واژه “حرمت” به معنای فضیلتی آن نیست؛ بلکه در معنای “بودن خوب برای کلام خود” است.)
۱.ر. کلام شخص شامل کلام شخص به خودش نیز میشود
وقتی کلامی را به دیگران میدهیم، شاید فکر کنیم که برای ما واضح است که در واقع کلام دادهایم (هرچند بعداً استدلال خواهیم کرد که برای اکثر مردم حتی زمانی که کلامی به دیگران میدهند، اغلب از اینکه کلام دادهاند آگاه نیستند). در عین حال، وقتی به خودمان کلام میدهیم، درواقع به ندرت متوجه میشویم که کلام دادهایم. برای مثالی از این گسست، به مواقعی فکر کنید که مسئله خودانضباطی مطرح میشود و چقدر راحت آن را رد میکنیم - البته، همیشه “فقط این یک بار”. در چنین مواردی از خودانضباطی، ما متوجه نیستم که در واقع به کلام خود برای خودمان حرمت نمیگذاریم؛ و با این کار، خود را به عنوان فردی با تمام و کمال بودن تضعیف میکنیم.
همانطور که پیشتر گفتیم، تمام و کمال بودن یک شخص مستقیماً به کلامی که آن شخص میدهد بستگی دارد، نه بیشتر و نه کمتر؛ و کلام شخص به خودش بخش مهمی از کلام اوست. با این حال، زمانی که ما کلام خود به خودمان را جدی نمیگیریم، فرصت حفظ تمام و کمال بودن خود را از دست میدهیم. ما گفتگوهایی که با خودمان داریم را تنها به عنوان “اندیشیدن” تلقی میکنیم. و وقتی در این گفتگوها به خودمان کلامی میدهیم، این کلام دادن به نظرمان تنها بخشی دیگر از اندیشیدنهایمان میآید، نه اینکه خودمان را به چیزی متعهد کرده باشیم (کلام داده باشیم). به عنوان مثال، وقتی به خودم فکر میکنم که فردا اِعمال خواهم کرد. اما، وقتی فردا میرسد، یا ساده کلام خود به خودم را فراموش کردهام یا اگر به یاد داشته باشم، به راحتی کلام خود را به عنوان فقط یک فکر خوب که دیروز داشتهام، نادیده میگیرم.
جنبه مهمی از کلام من به خودم، کلام من به دیگران است. به عنوان مثال، وقتی به کسی کلام میدهم که فردا در یک زمان معین با آنها ملاقات کنم، در واقع من همچنین به خودم کلام دادهام که فردا در زمان و مکان مقرر آنجا باشم.
اگر خودم را به عنوان شخصی با تمام و کمال بودن معرفی کنم و به کلام خود به خودم حرمت نگذارم، بسیار بعید است که بتوانم در تعامل با دیگران با تمام و کمال بودن عمل کنم.
بیشتر ما خودمان را به عنوان “مردی با تمام و کمال بودن” یا “زنی با تمام و کمال بودن” میدانیم، اما اگر کسی به کلام خود به خودش به عنوان مسئلهای از تمام و کمال بودن نگاه نکند، بودن فردی با تمام و کمال بودن ساده نیست. متأسفانه، بیشتر ما انسانها فکر میکنیم که افرادی با تمام و کمال بودن هستیم، اما همانطور که کریس آرگایریس (Chris Argyris) پس از ۴۰ سال مطالعه انسانها نتیجهگیری کرده است، ما انسانها به طور مداوم به گونهای عمل میکنیم که با دیدگاه خودمان ناسازگار است. به طور خاص، و به زبان مدل ما بیان شده، ما به طور مداوم خودمان را به عنوان افرادی با تمام و کمال بودن قرار میدهیم اما به کلام خود به خودمان حرمت نمیگذاریم و علاوه بر این، نسبت به این تناقض کور هستیم.
با ارجاع به آنچه که در بخش ۱.ث. در مورد بحث فلسفی رابطه تمام و کمال بودن با تمام و کمال بودن به عنوان شخص گفته شد - “تمام و کمال بودن به عنوان یکپارچگی خود”، “کیفیت شخصیت”، “بیفساد”، “نمایش تمام و کمال بودن طی زندگی”، “حفظ هویت” - میتوان گفت کلام شخص به خودش در بودن به عنوان شخصی کامل و تمام نقش مرکزی دارد.
وقتی نسبت به کلام خود به خودم جدی نیستم، این مسئله به طور مداوم به عنوان مشکلات و دشواریهای مختلف در زندگیام ظاهر میشود، که منبع واقعی آنها را با توضیحات و توجیهات مختلف پنهان میکنم. علاوه بر این، برای دیگران به عنوان فردی ناسازگار، بیتمرکز، پراکنده، غیرقابل اعتماد، ناپایدار، غیرقابل پیشبینی و به طور کلی به عنوان فردی ناراضی ظاهر میشوم.
در نتیجه، حرمت گذاشتن به کلام خود به خودتان، پایهای محکم برای خودانضباطی فراهم میکند. زمانی که فرصت خودانضباطی برای شما به عنوان فرصتی برای حرمت به کلام خود به خودتان ظاهر میشود، و شما آن را به عنوان راهی برای حفظ خودتان به عنوان فردی کامل و تمام میبینید، این به شما قدرت میدهد تا با تمام و کمال بودن به موضوع رسیدگی کنید.
استانداردهای حقوقی از تمامیت، اخلاقیات و اصول اخلاقی در چند جهت متفاوتاند: ۱) به صورت رسمی کدگذاری شدهاند، ۲) به صورت رسمی به دولتی که استانداردهای آن در نهایت حاکم است، مرتبط هستند، و ۳) تحت قدرت پلیسی، دولت قدرت منحصر به فردی برای استفاده از زور فیزیکی و خشونت علیه شهروندان خود دارد (با توجه به اینکه انحصار استفاده مشروع از زور فیزیکی و خشونت را حفظ میکند) تا قوانین خود را که رفتار را کنترل میکنند، اجرا کند و انواع خاصی از مجازاتها برای رفتارهایی که قانون حقوقی دولت را نقض میکنند، اعمال کند (از جمله مرگ، زندان و تجزیه یا حذف شرکتها یا سایر نهادها). ↩
روانشناس مارک دی. هاوزر، ۲۰۰۶، در کتاب “ذهنهای اخلاقی: چگونگی طراحی طبیعت حس جهانی ما از درست و نادرست” انتشارات هارپر کالینز، فرضیه “قابلیت اخلاقی ذاتی” را مطرح میکند، و شواهدی برای یک اخلاقیات جهانی بر اساس قوانین درباره عدالت، تناسب و متقابلیت ارائه میدهد. ریدلی، ۱۹۹۶، در کتاب “منشاء فضیلت: غرایز انسانی و تکامل همکاری” انتشارات پنگوئن بوکس لیمیتد، “… درباره فرآیند یک میلیارد ساله انعقاد ژنهای ما به تیمهای همکار، انعقاد یک میلیون ساله اجداد ما به جوامع همکار، و انعقاد هزار ساله ایدهها درباره جامعه و منشاء آن است.” صفحه ۷؛ دو وال، پیش رو، “چقدر حیوان خودخواهی؟ مورد همکاری میمونها”، در ویرایش زک، “بازارهای اخلاقی: نقش بحرانی ارزشها در اقتصاد”، انتشارات دانشگاه پرینستون (http://papers.ssrn.com/abstract=929177) شواهدی درباره همکاری و رفتار کمکرسانی میمونها را بررسی میکند و نتیجهگیری میکند “بیشتر مواقع، انگیزههای راهنمای رفتار کمکی حیوانات واقعاً از روی نوعدوستی است. اینکه آیا آنها همچنین عمداً نوعدوست هستند موضوع جداگانهای است، چرا که این پیشبینی عواقب رفتاری را میطلبد. فقط انسانها و تعداد کمی دیگر از حیوانات به نظر میرسد که قادر به چنین پیشبینیای هستند.” برای بحث درباره پایههای عصبشناختی ارزشها و تعاملات آنها با بازارها همچنین ببینید دو وال، ۱۹۹۶، “طبیعت خوب: منشاء درست و نادرست در انسانها و سایر حیوانات”، انتشارات دانشگاه هاروارد؛ دو وال، ۲۰۰۶، “میمونها و فیلسوفان: چگونگی تکامل اخلاقی”، انتشارات دانشگاه پرینستون؛ زک، پیش رو، “ارزشه ↩
برای مثال، تمامیت پرجستجوترین کلمه در سال ۲۰۰۵ بود، آخرین سالی که آمار در دسترس قرار دارد، طبق آمار ارائه شده توسط مریام-وبستر، ۲۰۰۷، “فرهنگ لغت آنلاین مریام-وبستر”، (http://www.mw.com/info/pr/2005-words-of-year.htm)، دسترسی در ۱۰ مارس ۲۰۰۷. ↩
آرگایریس، ۱۹۹۱، “آموزش به افراد باهوش چگونه یاد بگیرند”، نقد و بررسی تجارت هاروارد، ماههای می-ژوئن: صفحات ۹۹-۱۰۹. ↩
جستجوی واژههای “تمام و کمال بودن”، “اخلاقیات” و “اصول اخلاقی” در بخش کتابهای آمازون دات کام به تعداد زیر از نتایج میرسد: تمام و کمال بودن ۲۰۰,۶۱۰، اخلاقیات ۲۶۱,۴۳۳، اصول اخلاقی ۱۳۵,۰۰۰. جستجوی همین واژهها در گوگل نتایج مشابهی به دست میدهد. ↩
با “قدرت”، منظور ما هر چیزی در طیفی از توانایی تولید نتایج، از طریق مزیت رقابتی یا ایجاد ارزش، تا بهبود کیفیت زندگی است. ما بین قدرت و زور تمایز قائل هستیم. و در روش استفاده ما از قدرت، استفاده از زور منفیساز قدرت است، یعنی زور فرصت استفاده از قدرت را به خود اختصاص میدهد. ↩
وبستر، ۱۹۹۵، فرهنگ لغت جهان جدید وبستر در نسخه پاورسیدی ۲.۱، مبتنی بر فرهنگ لغت جهان جدید وبستر، ویرایش سوم دانشگاهی ۱۹۹۴: انتشارات زین. در چارچوب متنی ما، همانطور که در زیر خواهیم دید، ما حوزههای خاصی را برای تمام و کمال بودن، اخلاقیات، اصول اخلاقی و قانونمندی به عنوان پدیدهها برقرار میکنیم. ↩
Ibid. ↩
زمینه یا حوزه فعالیت یا نفوذ, Ibid. ↩
آنچه ما از واژه “فضیلت” در عبارات “حوزه فضائل”، “مفاهیم فضیلت” یا “پدیدههای فضیلت” منظور میکنیم، حوزهها، مفاهیم یا پدیدههایی هستند که با استانداردهای هنجاری درستی و نادرستی، مطلوبیت و نامطلوبیت، و خوبی و بدی سروکار دارند. ↩
با “وضعیت یا شرایط بیطرفانه”، منظور ما وضعیت یا شرایط یک پدیده است که از طریق تجربه مستقیم درک میشود، از جمله زمانی که از طریق ابزارهای حسی یا اندازهگیری علمی معتبر به دست میآید. ↩
مطابق با این، لافرن، مکدونالد و یون، ۲۰۰۷، در مقاله کاری منتشر نشده “گرگ در لباس گوسفند: استفاده از واژههای مرتبط با اخلاق در گزارشهای 10K” دانشگاه نوتردام، ۵ ژوئیه، برخی “مشاهدات تجربی درباره چارچوب مفهومی ما” ارائه میدهند و شواهد آماری معناداری نشان میدهند که “… شرکتهایی که از واژههای مرتبط با اخلاق [در گزارشهای سالانه SEC 10K خود] استفاده میکنند، بیشتر احتمال دارد که “سهام گناه” باشند، بیشتر احتمال دارد که علیه آنها دعاوی دستهجمعی طرح شود، و بیشتر احتمال دارد که در معیارهای حکمرانی شرکتی نمره ضعیفی کسب کنند”. ↩
کاکس، لا کاز و لوین، تمام و کمال بودن. دانشنامه فلسفی استنفورد (نسخه پاییز ۲۰۰۵)، ویرایش شده توسط ادوارد ان. زالتا. دسترسی در تاریخ ۹ آوریل ۲۰۰۶ http://plato.stanford.edu/archives/fall2005/entries/integrity/ ↩
با توجه به فواید عملکردی تمامیت، ممکن است متفکران نتیجهگرا استدلال کنند که مدل ما از تمامیت نتیجهگرا است. “نتیجهگرایی” به تعیین درستی پدیدههای فضیلت هنجاری مربوط میشود. نتیجهگرایی یک عمل را از نظر اخلاقی درست ارزیابی میکند اگر نتایج خوبی به بار آورد. در مدل ما، تمامیت یک پدیده کاملاً مثبت است، یعنی توصیف نحوه کارکرد یک جنبه از دنیا، تا بررسی خوبی نحوه کارکرد دنیا. وقتی با یک پدیده مثبت سروکار داریم، موضوع “نتیجهگرایی” مطرح نیست، دقیقاً مانند اینکه نتایج مطلوب همراهی عملهای فرد با قانون جاذبه، جاذبه را “نتیجهگرا” نمیکند. چرا که همراهی عملهای خود با یک پدیده مثبت معین نتایج خوبی به بار میآورد، کسی میتواند با استفاده از رویکرد نتیجهگرا، این عملها را به عنوان فضیلت برچسبگذاری کند. با این حال، در مدلمان ما استدلال میکنیم که درمان کردن تمامیت به عنوان یک فضیلت در واقع احتمال عمل کردن با تمامیت را کاهش میدهد. ↩
باید توجه داشت که عمل کردن با تمامیت مجموعه فرصتهای موجود برای عملکرد را بدون در نظر گرفتن هدف عملکرد فرد افزایش میدهد. این به نتیجه ناخوشایندی منجر میشود که رفتار با تمامیت به فرد اجازه میدهد تا اهدافی را که دیگران ممکن است نامناسب یا ناخواسته بدانند، به طور مؤثرتری محقق کند. با این حال، با توجه به ارتباط بین تمامیت و عناصر فضیلت اخلاقیات، اصول اخلاقی و قانونمندی، این تنها در صورتی صادق است که فرد به شکل اصول اخلاقیات، اصول اخلاقی و قوانین عمل کند. این آخری نیازمند بحث گستردهتری است. برای مثال، آیا اخلاقیات، اصول اخلاقی و قانونمندی یک گروه بزرگتر بر اصول یک گروه کوچکتر یا کمقدرتتر ارجحیت دارد؟ ↩
“مشخص شده توسط و تأکید بر ویژگیها و خصوصیات شیء یا چیزی که با آن سروکار داریم …؛ مربوط یا مرتبط با یک شیء شناخته شده یا قابل درک، به عنوان متمایز از چیزی که فقط در ذهن وجود دارد …” (وبستر، ۱۹۹۸، فرهنگ لغت و تزاروس جدید وبستر) ↩
سوال در مورد اینکه چگونه کسی میتواند بداند چیزی کامل و تمام است یا نیست، کاملاً از اینکه آیا واقعاً کامل و تمام است یا نیست، جدا است، و همچنین از تأثیر آن بر عملکرد، خواه کامل و تمام باشد یا نباشد، جداست. ↩
برای کسانی که به فلسفه علاقهمند هستند، ما از واژه “هستیشناسانه” در معنای هایدگری آن استفاده میکنیم. ببینید هایدگر، ۱۹۶۲، “هستی و زمان”، اکسفورد بریتانیا: بلکول. ما از “هستیشناسانه” در معنای هستیشناسانه (متافیزیکی) آن استفاده نمیکنیم، مانند “استدلال از پیش فرض برای وجود خدا” یا در معنای “ماده بنیادی” (و همچنین نه به عنوان مترادف “نومنون”). ↩
در حالی که انتولوژی به عنوان یک موضوع عمومی با بودن هر چیزی سر و کار دارد، اینجا ما به طور خاص با انتولوژی انسانها سروکار داریم، یعنی بودن انسانها. ↩
در حالی که یک دیدگاه ممکن است دسترسی بیشتری به آنچه که شخص با آن سروکار دارد فراهم کند و این باید در نظر گرفته شود، دیدگاههای مختلف در مورد انسانها بیشتر به طور مکمل یکدیگر هستند. وقتی همه این دیدگاهها در نظر گرفته شوند، تکمیلی بودن آنها منجر به درک کاملتری از طبیعت انسانها میشود. ↩
ارهارد و جنسن، ۲۰۰۷، “قوانین هستیشناسانه طبیعت انسانی: یک مقدمه”: مدرسه تجارت هاروارد، مذاکره، سازمانها و بازارها کار مقاله #08-01: گروه کاری باربادوس مقاله #07-07 (http://papers.ssrn.com/abstract=1077250). ↩
همچنین ساختارها و قوانین هستیشناسانهای در مورد بودن چیزها، افراد و شرایط وجود دارند که با توجه به ساختار هستیشناسانه زبانآموزی انسانها، اجازه میدهند برخی جنبههای آن چیزها، افراد و شرایط برای انسانها نمایان شوند. ↩