صلاحیتهای کوچینگ
این صفحه شامل اطلاعاتی در مورد آنچه ارزیابان ICF در رابطه با هر شایستگی اصلی ICF هنگام بررسی یک جلسه مربیگری ثبت شده ارزیابی میکنند، میباشد.
در زیر حداقل مهارت های مورد نیاز بر اساس 8 شایستگی اصلی ICF است. حداقل مهارت های مورد نیاز برای حمایت از مربیان در توسعه و رشد حرفهای آنها طراحی شده است و شامل معیارها و مهارت های خاصی است که برای ارزیابی عملکرد در هر سطح اعتبار استفاده میشود.
من سعی کردهام براساس دانش و تجربهی خودم و بررسی جزوههای آموزشی هر سه سطح کوچینگ (ACC, PCC, MCC) را باهم مقایسه کرده و تفاسیر خودم رو جهت درک بهتر این صلاحیتها بنویسم.
فهرست مطالب
- الف) اصول بنیادین
- 1. اصول اخلاقی
- 1.1. در تعامل با مراجعین، حامیان [مالی] و ذینفعان مربوطه، درستی و صداقت نمایش میدهد.
- 1.2. نسبت به هویت، محیط، تجربیات، ارزشها و باورهای مراجعین حساس است.
- 1.3. از زبان مناسب و محترمانه در قبال مراجعین، حامیان [مالی] و ذینفعان مربوطه استفاده میکند.
- 1.4. اصول اخلاقی ICF را رعایت میکند و ارزشهای اصلی را حفظ میکند.
- 1.5. مطابق با توافقنامههای ذینفع و قوانین مربوطه، اطلاعات مراجعین را محرمانه نگه میدارد.
- 1.6. تمایز بین کوچینگ، مشاوره، رواندرمانی و سایر حرفههای حمایتی را حفظ میکند.
- 1.7. در صورت لزوم، مراجعین را به سایر متخصصان ارجاع میدهد.
- 2. دارای ذهنیت کوچینگ
- 2.1. کوچ باور دارد که مراجعین مسئول انتخابهای خود هستند.
- 2.2. به عنوان کوچ همواره مشغول یادگیری و توسعه است.
- 2.3. کوچ همواره ساختار عملکرد و شناخت از خود را، جهت ارتقا سطح کوچینگ، توسعه میدهد.
- 2.4. از تاثیر موقعیت و فرهنگ مراجع بر خود و دیگران آگاه و نسبت به آنها انعطاف پذیر است.
- 2.5. کوچ از آگاهی و شهود خود به نفع مراجعین استفاده میکند.
- 2.6. آگاهی و توانایی تطبیق احساسات با موقعیت در جهت اثرگذاری برای مراجع را دارا میباشد.
- 2.7. از نظر ذهنی و احساسی برای جلسات آماده میشود.
- 2.8. در مواقع لزوم از منابع بیرونی کمک میخواهد.
- 1. اصول اخلاقی
الف) اصول بنیادین
1. اصول اخلاقی
تعریف: اصول اخلاقی کوچینگ و استانداردها را درک میکند و آنها را به صورتی سازگار به کار میگیرد.
1.1. در تعامل با مراجعین، حامیان [مالی] و ذینفعان مربوطه، درستی و صداقت نمایش میدهد.
کوچ نه تنها تشخیص راستی و صداقت را در رابطه با خود و مراجع میدهد، بلکه تشخیص میدهد که این ویژگیها باید در رابطه با حامیان و ذینفعان نیز وجود داشته باشد. کوچ به سطح صداقت، حرفهای بودن و تمامیت خود توجه دارد. آن جایی که الان هست و جایی که در آینده قصد دارد برسد را در نظر میگیرد [از نظر سطح حرفهی خود کوچ].
مثال: فرض کنید که کوچ و مراجع باهم تفاوق کرده اند که در یک زمان مشخصی جلسه را شروع کنند و از قبل پلتفرمی که قرار هست باهم جلسه داشته باشند رو هم مشخص کرده اند (مثل زوم، واتسآپ). وقتی کوچ توافق میکند که در زمان معینی با مراجع خود ملاقات کند و از پلتفرمی معینی مثل واتسآپ یا زوم استفاده کند، تاخیر او در موعد مقرر چه پیامی از تمامیت و حرفهای بودن او منعکس میکند؟ این تاخیر چه تأثیری بر روی تصویری که مراجع از کوچ دارد میگذارد؟ مراجع ممکن است فکر کند کوچ چقدر به زمان و توافقهای مشترک احترام گذاشته است. چه تأثیری بر روی اعتماد و صمیمیت موجود در رابطه گذاشته است؟ و در نهایت، این موضوع ممکن است روی کلیت گفتگوها در طی فرآیند کوچینگ تأثیر بگذارد و حتی منجر به قطع همکاری بین آن دو شود.
1.2. نسبت به هویت، محیط، تجربیات، ارزشها و باورهای مراجعین حساس است.
حساسیت به هویت، محیط، تجربیات، ارزشها و باورهای مراجعین اساسی است. وقتی مراجع در یک فرهنگ مخصوصی نشسته، کوچ باید این فرهنگ و باورهای پشت آن را شناسایی کند تا یک محیط امن و مطابق با اصول اخلاقی فراهم شود.
در ارتباط بین کوچ و مراجع، حامیان مالی و ذینفعان نیز نقش دارند. هدف کوچ از این ارتباط، پیشرفت در سیستمی است که مراجع در آن نشسته. (این با چهارمین زیربنا مرتبط است که میخواهد مراجع پیشرفت کند.)
کوچ با نشاندادن مهربانی در رفتار، فضای امنی را ایجاد میکند، نشان میدهد که مراجع و هویت، ارزشها و باورهای او برای او مهم است. او همچنین از این شناخت و درک برای برقراری ارتباط با مراجع بهره میبرد.
مثال: توافق بین مراجع و کوچ بر این بوده که جلسات حضوری باشند. اگر کوچ در یک جلسه نتواند حضور داشته باشد و پیشنهاد دهد جلسه را آنلاین برگزار کند، این توافق زیر سوال میرود. اگر کوچ سگ خود را به جلسه بیاورد و این با باورهای فرهنگی مراجع ناسازگار باشد، این ممکن است موجب شود مراجع احساس کند باورها و فرهنگ او مورد احترام قرار نگرفته است. این عدم شناخت میتواند به احساس عدم اعتماد و تردید در مراجع منجر شود.
1.3. از زبان مناسب و محترمانه در قبال مراجعین، حامیان [مالی] و ذینفعان مربوطه استفاده میکند.
این نه تنها بر خورد با مراجع محدود نمیشود، بلکه با حامیان مالی و ذینفعان نیز باید اخلاقی و محترمانه رفتار شود.
کوچ، در همکاری با مراجع، اصول اخلاقی و ارزشهای تعریف شده توسط ICF را رعایت میکند. ارزشهایی همچون تمامیت، احترام، برتری، و مشارکت، نه تنها راهنماییهایی برای کوچ محسوب میشوند، بلکه آنها را در رفتارهای خود به نمایش میگذارد.
1.4. اصول اخلاقی ICF را رعایت میکند و ارزشهای اصلی را حفظ میکند.
1.5. مطابق با توافقنامههای ذینفع و قوانین مربوطه، اطلاعات مراجعین را محرمانه نگه میدارد.
قوانین مربوط ممکن است به قوانین ملی یا بینالمللی مرتبط باشد. این اصل محرمانه نگهداشتن اطلاعات بر اساس آنچه که با ذینفعان توافق شده است، آمده و در اصول اخلاقی تعریف شده است.
موارد فوق، به اهمیت نگهداری اطلاعات در حرفهی کوچینگ اشاره میکند. کوچ نه تنها موظف است که اطلاعات را محرمانه نگه دارد، بلکه باید این امر را مطابق با توافقنامهها و قوانین جاری اجرا کند. این قوانین ممکن است در سطح ملی یا بینالمللی باشد، اما هر دو به معیارهای حرفهای کمک میکنند که بر اعتماد و حفظ حریم خصوصی مراجعهکنندگان تأکید دارند.
مثال: اگر کوچ موارد محرمانه را با دیگران به اشتراک بگذارد، آن زمان اصل محرمانه بودن نقض شده است. به عنوان مثال، اگر مراجعهکننده خواهان آن باشد که موضوعات جلسه با والدین او به اشتراک گذاشته نشود و کوچ این را نادیده بگیرد، اعتماد مراجعهکننده به کوچ ضربه میخورد. این ممکن است به کاهش خلاقیت، نقض حس امنیت، و از بین رفتن ارتباط میان دو طرف منجر شود. چنین مواقعی میتواند باعث شود مراجعهکننده تصمیم به قطع همکاری با کوچ گیرد و به ICF اعلام نارضایتی کند.
1.6. تمایز بین کوچینگ، مشاوره، رواندرمانی و سایر حرفههای حمایتی را حفظ میکند.
1.7. در صورت لزوم، مراجعین را به سایر متخصصان ارجاع میدهد.
متقاضی نمیتواند در این صلاحیت پاس شود اگر: - اصلیترین تمرکزش روی گفتن به مراجع است که چه کاری انجام دهد یا چگونه آن را انجام دهد (حالت مشاوره). - گفتوگو اصلاً بر مبنای گذشته است، به ویژه گذشته عاطفی (حالت درمانی). - در مورد اکتشاف و مهارتهای ظهور اولیه که زیربنای تعریف ICF از کوچینگ است، وضوح نداشته باشد؛ این عدم وضوح در استفاده از مهارتها در سطح مهارت نشان داده شده در برخی از صلاحیتهای ذکر شده در ادامه منعکس میشود.
برای مثال، اگر یک کوچ تقریباً فقط مشاوره میدهد یا نشان میدهد که پاسخ خاصی که توسط کوچ انتخاب شده، همان چیزی است که مراجع باید انجام دهد، اعتماد و نزدیکی، حضور در کوچینگ، پرسش قدرتمند، ایجاد آگاهی، و اقدامات و مسئولیتهای تولید شده توسط مراجع حاضر نخواهد بود و مدرک در هر سطحی رد خواهد شد.
ACC سطح | PCC سطح | MCC سطح |
---|---|---|
به طور مستقیم ارزیابی نمیشود. | به طور مستقیم ارزیابی نمیشود. | به طور مستقیم ارزیابی نمیشود. |
این صلاحیت در هر سطحی زیربنای کوچینگ است و باید در همه سطوح در نظر گرفته شود. اگر کسی نتواند این صلاحیت را رعایت کند، ادامهی جلسه معنایی نخواهد داشت. این صلاحیت به عنوان یک زیربنا برای تمامی سطوح قرار دارد و در همه آنها یکسان است. وقتی این صلاحیت رعایت میشود، صمیمیت و اعتماد جای خود را در ادامهی جلسه پر میکند.
2. دارای ذهنیت کوچینگ
طرز تفکری را توسعه و حفظ میکند که باز، کنجکاوانه، انعطافپذیر و مرجع-محور است.
به عنوان یک کوچ، رفتارمان بر مبنای ذهنیت کوچینگی است. این ذهنیت باید در ساختارهایی قرار گیرد که به ما کمک کند تا به صورت اتوماتیک در ما تجلی یابد.
به عبارتی، به عنوان کوچ، طرز تفکرم باید همواره به سمت دیدن مراجع باشد. به عبارت دیگر از ذهنیت و قضاوت خودم میام بیرون و تمام تمرکزم رو روی مراجع میگذارم، به طوری که کاملا مراجع-محور شوم.
انعطافپذیری در پذیرش فرهنگها و باورهای مراجع کننده و در پاسخ به تفاوتها حائز اهمیت است. کنجکاوی نیز به معنای باز بودن برای یادگیری است، مانند یک کودک که همیشه آماده یادگیری و درک جدید است. این کنجکاوی باید به سمت آن چیزی باشد که مراجع در جلسه میخواهد به آن دست یابد.
2.1. کوچ باور دارد که مراجعین مسئول انتخابهای خود هستند.
باور یک کوچ در مورد مسئولیت مراجع به عنوان یک زیربنای اصلی در کوچینگ مطرح میشود. وقتی گفته میشود کوچ باور دارد که مراجع کننده مسئول انتخابهای خود است، این به این معناست که در هر جلسه کوچینگ، کوچ باید با این ذهنیت با مراجع کننده ارتباط برقرار کند. وقتی مراجع کننده مسئولیتهای خود را به دیگران میاندازد یا سعی دارد از مسئولیتها فرار کند، کوچ باید با استفاده از ابزارهای کوچینگ به او کمک کند تا این واقعیت را متوجه شود و مسئولیتهای خود را بپذیرد. به عبارت دیگر، تمام اتفاقات ناشی از انتخابهای مراجع کننده هستند و هر تغییری که قرار است رخ دهد نیز بر مبنای انتخابهای او است.
2.2. به عنوان کوچ همواره مشغول یادگیری و توسعه است.
یک کوچ نه تنها در طول دورههای آموزشی بلکه در تمام مدت حرفهای خود باید به صورت مستمر یاد بگیرد و رشد کند. به عبارت دیگر، توسعه و پیشرفت شخصیت حرفهای یک کوچ، فرایند ادامه دار است.
2.3. کوچ همواره ساختار عملکرد و شناخت از خود را، جهت ارتقا سطح کوچینگ، توسعه میدهد.
کوچ با استفاده از ریفلکشن (انعکاس ذهنی) به تحلیل و بررسی عملکرد خود در جلسات میپردازد. این تامل و اندیشه به کوچ کمک میکند تا قوتها و نقاط قابل بهبود خود را بشناسد و به رشد و پیشرفت حرفهای بپردازد. ساختاری که کوچ برای خود ایجاد میکند، به وی امکان میدهد تا پس از هر جلسه، به بررسی و تحلیل این جلسه و عوامل موثر بپردازد. این فرآیند به کوچ کمک میکند تا از تجربیات و دیدگاههای خود بهرهبرداری کند و در مهارتهای خود توسعه یابد.
2.4. از تاثیر موقعیت و فرهنگ مراجع بر خود و دیگران آگاه و نسبت به آنها انعطاف پذیر است.
کوچ باید آگاهی دقیقی از فرهنگ، باورها و موقعیت مراجع خود داشته باشد. این آگاهی به وی کمک میکند تا به بهترین شکل ممکن با مراجع کننده ارتباط برقرار کند. همچنین، کوچ باید از فرهنگ و باورهای خود آگاه باشد تا بتواند در موقعیتهای مختلف با انعطافپذیری عمل کند و بتواند به مراجع کننده کمک کند به بهترین شکل ممکن پیشرفت کند.
2.5. کوچ از آگاهی و شهود خود به نفع مراجعین استفاده میکند.
کوچ نه تنها به شهود خودش اعتماد دارد، بلکه به توانایی خود برای مدیریت و تفسیر این شهود معتقد است. ولی همیشه به یاد دارد که شهود ممکن است اشتباه باشد. بنابراین، وی از عباراتی چون “انگار” استفاده میکند تا فضایی باز برای فکر و تامل مراجع کننده ایجاد کند. این به مراجع کننده این امکان را میدهد که با تجربیات و مشاهدات خودش مطابقت دهد یا از آن مخالفت کند.
وقتی کوچ از شهود خود استفاده میکند، همواره با یک ذهن باز و پذیرش حضور دارد، و آماده است تا از مراجع کننده بشنود. اگر بازخورد مراجع کننده با شهود کوچ مطابقت نداشته باشد، کوچ به جای اصرار بر نظر خود، کنجکاو میشود و سعی میکند بیشتر بشنود و بیاموزد. این همگانی و توانمندی در ارتباط با مراجع کننده به تدریج فهم را گسترش میدهد و باعث ارتقاء کیفیت جلسات کوچینگ میشود.
2.6. آگاهی و توانایی تطبیق احساسات با موقعیت در جهت اثرگذاری برای مراجع را دارا میباشد.
کوچ با یک هویت حرفهای به جلسات میآید، جایی که احساسات شخصی و واکنشها به وضعیتها کنترل میشوند. این به این معنا نیست که کوچ بیاحساس است، بلکه به این معناست که وی به طور فعال از احساسات خود برای راهنمایی و حمایت از مراجع استفاده میکند، نه برای انعکاس وضعیتهای شخصی یا تجارب خود. او نه تنها از راههای موثری برای تشخیص و تطبیق احساسات خود با موقعیتها برخوردار است، بلکه به تعادلی میان احساس و فهم موقعیت مراجع پایبند است، تا بتواند در بهترین حالت به مراجع خدمت کند.
این یعنی کوچ احساسات خودش رو کنترل میکنه و پشت فرمون احساسات خودش میشینه و در جلسه زیاد از حد خوشحالی نشون نمیده و یا برعکس خیلی زیادی از حد درگیر اون شرایطی که مراجع دچار مشکل شده نمیشه و به عبارت دیگه تعادل رو حفظمیکنه.
2.7. از نظر ذهنی و احساسی برای جلسات آماده میشود.
کوچ قبل از هر جلسه نیاز دارد تا از نظر ذهنی و احساسی خود را آماده کند، تا اطمینان حاصل شود که هیچ پیشداوری یا احساس شخصی او در روند جلسه موانعی ایجاد نکند. این آمادهسازی به معنای این است که کوچ باید خودش را از هرگونه پراکندگی ذهنی یا احساسی دور کند، به ویژه قبل از شروع جلسه. به عنوان مثال، اگر کوچ پیش از جلسه با مسئلهای شخصی مواجه شده است، باید وقت بزارد تا از آن خلاص شود و با ذهن آزاد وارد جلسه شود.
همچنین، پس از اتمام جلسه، کوچ نیاز دارد تا دوباره زمانی برای بازنگری و خلاصهسازی جلسه صرف کند. این فرایند به او کمک میکند تا بفهمد چه چیزهایی را باید یاد بگیرد، چطور میتواند در جلسات آینده بهتر عمل کند و اگر نیاز به کمک یا مشاوره در خصوص بهبود فرایند کوچینگ دارد، به چه کسی میتواند مراجعه کند.
2.8. در مواقع لزوم از منابع بیرونی کمک میخواهد.
کوچینگ نه تنها درباره استفاده از دانش و تجربیات شخصی است؛ بلکه گاهی اوقات بهتر است که به منابع خارجی یا متخصصین دیگر مراجعه کنیم. به عنوان یک کوچ، من میدانم که گاهی ممکن است نیاز به مشاوره یا توجیهات از یک متخصص در یک زمینه خاص پیدا کنم. اگر در طول یک جلسه کوچینگ متوجه شوم که مراجع به یک متخصص خاص یا منبع دیگر نیاز دارد، من موظفم که او را به آن متخصص یا منبع مناسب معرفی کنم.
از سوی دیگر، قبل از طرح مسائل حساس یا پیچیده، کوچ نیاز دارد تا از مراجع اجازه بگیرد. این یعنی کوچ باید درک کند کجا و در چه موقعیتی مراجع قرار دارد تا بتواند به بهترین شکل پاسخگوی نیازها و انتظارات او باشد.
ACC سطح | PCC سطح | MCC سطح |
---|---|---|