گوشدادنِ ازقبل-همیشه
یک محدودیتِ ادراکی هستیشناسانه
بیشترِ ما به این موضوع آگاه نیستیم که گوشدادنِ ما، ظرفی خالی یا لوحی سفید نیست. ما فرض میکنیم که هرآنچه دیگران به ما میگویند (آنچه وارد گوشهایمان میشود)، دقیقاً همانطور که گفته شده در گوشدادن ما ثبت میشود (مینشیند).
گرچه ممکن است چیزی را که گفته میشود، به همان صورتی که گفته میشود بشنویم، اما چیزی در گوشدادن ما وجود دارد که به آن آگاه نیستیم و آنچه را که در گوشدادن ما ثبت میشود، محدود میکند و شکل میدهد.
چیزی که گوشدادن ما را محدود میکند و شکل میدهد، یک محدودیت ادراکی است که ما به آن “گوشدادنِ ازقبل-همیشه” میگوییم. این محدودیت، پیش از اینکه چیزی را بشنویم، از قبل در گوشدادنِ ما وجود دارد. و همیشه در گوشدادنِ ما هست. به همین دلیل به آن “گوشدادنِ ازقبل-همیشه” میگوییم.
به طور خلاصه، بین آنچه که میشنویم (چیزی که وارد گوشهایمان میشود) و آنچه که به آن گوشمیدهیم (چیزی که در ما مینشیند) تفاوتی وجود دارد.
به عنوان مثال، برخی افراد با “من موسیقی کلاسیک دوست ندارم”، که از قبل در گوشدادنشان وجود دارد به موسیقی کلاسیک گوش میدهند، حتی قبل از اینکه یک قطعهی جدید موسیقی کلاسیک را بشنوند. برخی دیگر با “موسیقیِ هِویمِتال فقط قیلوقال است”، که از قبل در گوشدادنشان وجود دارد، به موسیقیِ هِویمتال گوش میدهند. در هر دو مورد، در تواناییِ فرد برای شنیدنِ موسیقی، اختلالی ایجاد نشده است، ولی گوشدادن به آن نوع از موسیقی، توسط “گوشدادنِ ازقبل-همیشه” او محدود شده و شکل گرفته است.
اگر کمی دربارهاش فکر کنید، شما قادر خواهید بود یک مثال شخصی را پیدا کنید از اینکه کسی در زندگی شما هست که حتی قبل از اینکه دهانش را باز کند، نسبت به او “گوشدادنِ ازقبل-همیشه” دارید. “گوشدادن ازقبل-همیشه”، در اینجا احتمالاً همان قضاوت، ارزیابی یا عقيدهی مطلوب یا نامطلوبی است که شما دربارهی آن شخص دارید. “گوشدادن ازقبل-همیشه” شما دربارهی آن فرد، هرچه که باشد، هر آنچه را که او بگوید، محدود میکند و به آن شکل میدهد.
فهرست مطالب
- “گوشدادن ازقبل-همیشه” یک محدودیت ادراکیِ هستیشناسانه
- اثر محدودکنندهی “گوشدادنِ ازقبل-همیشه”ی شما
- اثر شکلدهندهی “گوشدادنِ ازقبل-همیشه”ی شما
- “گوشدادنِ ازقبل-همیشه”ی جمعی
- “ازقبل-همیشه”، بسیار فراگیرتر از فقط گوشدادن است
- “برداشتهای ازقبل-همیشه”، یک محدودیت ادراکیِ هستیشناسانه
- “گوشدادن ازقبل-همیشه”تان شما را اداره میکند
- فرد، گوشدادن ازقبل-همیشهاش «میشود»
- شما محدودیتهای ادراکیتان هستید
- “گوشدادنِ ازقبل-همیشه”، آنچه را که میشنوید هم فیلتر میکند
- “گوشدادن ازقبل-همیشه”، ما را دچار حالت دفاعی میکند
- “گوشدادن ازقبل-همیشه” از بازآفرینیِ آنچه که گفته شده جلوگیری میکند
- “گوشدادن ازقبل-همیشه”، مانع مؤثر بودن شما در تصحیح یا افزودن به آنچه که گفته شده میشود
- “گوشدادنِ ازقبل-همیشهتان” را شناسایی کنید
- شما “گوشدادنِ ازقبل-همیشه”تان هستید که منتظر است اتفاق بیافتد
“گوشدادن ازقبل-همیشه” یک محدودیت ادراکیِ هستیشناسانه
هر آنچه که از قبل، حتی پیش از آنکه کسی چیزی به شما بگوید در گوشدادنتان وجود دارد، و همیشه هم در گوشدادن شما هست، یک “گوشدادن ازقبل-همیشه” است که در ادراک شما محدودیت ایجاد میکند. “گوشدادن ازقبل-همیشه” مانع از این میشود که شما دقیقاً چیزی را که گفته شده، برای خودتان بازآفرینی کنید. بهطور خلاصه، هر “گوشدادن ازقبل-همیشه”ای، در گوشدادنِ شما اختلال ایجاد میکند.
به مثال سادهیمان دربارهی عقیدهای که شما در مورد یک فرد خاص دارید برگردیم. اگر دربارهی آن فکر کنید، کاملاً بدیهی است که عقیدهی شما، قبل از اینکه او دهانش را باز کند، از قبل وجود دارد. و تا زمانی که شما آن قضاوت، ارزیابی یا عقیده را تغییر ندهید، همیشه آنجا هست. به علاوه، با توجه به اینکه هر چیزی که آن فرد میگوید در گوشدادن شما به گونهای محدود میشود و شکل میگیرد که با آن قضاوت، ارزیابی و عقیده هماهنگ باشد، بعید است که عقیدهتان را تغییر دهید.
تحریفی که در “گوشدادنِ ازقبل-همیشه” هست، به هر چیزی که در زبان بنا شده، تعمیم پیدا میکند
توجه داشته باشید که “گوشدادنِ ازقبل-همیشه”، نه تنها چیزهایی که به ما گفته میشود و به گوشمان میخورد را در گوشدادنِ ما محدود میکند و شکل میدهد، بلکه هر آنچه که از خواندن یا مطالعهی یک متن میگیریم (هرچیزی که دربارهی آن متن در ما ثبت میشود) را نیز محدود میکند و شکل میدهد.
به طور خلاصه، بیشترِ ما آگاه نیستیم که چیزهایی که به ما گفته میشود، چیزهایی که به گوشمان میخورد، چیزهایی که میخوانیم و آنچه که مورد بررسی و مطالعه قرار میدهیم، تحریف میشوند. این تحریفها ناشی از اثرات محدودکننده و شکلدهندهی “گوشدادن ازقبل-همیشه” ما هستند.
اگرچه در ادامهی این بخش، وقتی دربارهی اثرات “گوشدادن ازقبل-همیشه” صحبت میکنیم، به نظر میرسد تنها دربارهی آنچه به ما گفته میشود (آنچه میشنویم) صحبت میکنیم، اما حالا شما میدانید که این اثرات در مورد چیزهایی که میخوانیم و آنچه که مورد بررسی و مطالعه قرار میدهیم نیز صادق هستند.
اثر محدودکنندهی “گوشدادنِ ازقبل-همیشه”ی شما
در مورد هر چیزی که از آنچه که گفته میشود، شما میشنوید، “گوشدادن ازقبل-همیشه”ی شما، آن چیزی را که در گوشدادنتان مینشیند، محدود میکند. مثلاً فردی که دربارهاش قضاوت، ارزیابی یا عقیدهای دارید، اگر حرفی بزند که با قضاوت، ارزیابی یا عقیدهی شما دربارهی آن فرد ناهماهنگ باشد، آن حرف برای شما ثبت نمیشود یا به شکلی نادیده گرفته میشود. به عبارت دیگر، “گوشدادن ازقبل-همیشه”ی شما، آنچه را که برای شما ثبت میشود، محدود میکند.
به عنوان مثال اگر دربارهی رئيستان عقیدهای مانند این داشته باشید که “رئيس من با درد و رَنج مردم همدردی نمیکند”، و رئیستان حرفی بزند که همدردی با رَنجِ گروهی از مردم باشد، با وجود اینکه شما آنچه را که گفته میشود میشنوید، ولی بعید است برای شما به عنوان همدردی ثبت شود.
اثر شکلدهندهی “گوشدادنِ ازقبل-همیشه”ی شما
“گوشدادن ازقبل-همیشه”ی شما نسبت به شخصی که دربارهاش قضاوت، ارزیابی یا عقیدهای دارید، علاوه بر اینکه گوشدادنِ شما را محدود میکند تا دربرگیرندهی تمام آنچه که میشنوید نباشد، هرچیزی را که در گوشدادنِ شما ثبت میشود، نیز طوری شکل میدهد (تحریف میکند) که با آن قضاوت، ارزیابی یا عقیدهی شما دربارهی آن شخص، هماهنگ باشد.
مثلاً دوباره اگر دربارهی رئيستان عقیدهای مانند این داشته باشید که “رئيس من با درد و رنج مردم همدردی نمیکند”، و رئیستان بگوید که لازم است برای رنجِ گروهی از افراد، چنین یا چنان کنیم، احتمالاً حرفهای او را طوری برداشت میکنید که با “گوشدادن ازقبل-همیشه”تان هماهنگ باشد. مثلاً برداشت شما میتواند این باشد که او واقعاً نگران کاهش درد و رنج افراد نیست، بلکه قصد دیگری در سر دارد و فقط میخواهد نشان دهد که این موضوع برایش اهمیت دارد.
“گوشدادنِ ازقبل-همیشه”ی جمعی
هر ملیت، فرهنگ، مذهب، خانواده و اکثر گروههای همبستهی دیگر، یک “گوشدادنِ- ازقبل-همیشه”ی مشخص دارند که در میان بیشتر افرادِ گروه، مشترک است.
اگرچه بعضی از ما قادر به شناساییِ “گوشدادن ازقبل-همیشه”ی ملیتها، فرهنگها، مذهبها، خانوادهها و گروههای مختلف دیگر هستیم، اما بسیاری از ما نسبت به “گوشدادن ازقبل-همیشه”ی گروهبندیهای خودمان ناآگاه هستیم. “گوشدادن ازقبل-همیشه”ی این گروهبندیها، یک محدودیتِ ادراکیِ هستیشناسانهی قدرتمند است که ما تقریباً همیشه از آن غافلیم.
در نظر داشته باشید که “آن کسی که تابهحال، بودنِ شما شده” توسطِ گوشدادن شما شکل گرفته است - توسط گوشدادن شما به عنوان مثلاً یک ترک، لر، فارس، کرد یا بلوچ، توسط گوشدادنتان به عنوان یک مرد یا زن، توسط گوشدادنِ مذهبتان، توسط گوشدادنِ پرورشیافته به عنوان عضوی از خانوادهای که متفاوت از سایر خانوادههاست، توسط گوشدادنِ خاصی که شما به عنوان یک فرد پرورش یافتهاید و غیره.
“ازقبل-همیشه”، بسیار فراگیرتر از فقط گوشدادن است
اگرچه ما نام این محدودیتِ ادراکیِ هستیشناسانه را “گوشدادن ازقبل-همیشه” گذاشتهایم، اما بخش “ازقبل-همیشه”ی محدودیت ادراکی، بسیار فراتر از گوشدادنِ فرد است. عملاً این شما هستید که یک ظرف خالی نیستید، و نه صرفاً گوشدادنتان. یعنی شما نه تنها برای آنچه که میشنوید، یک ظرف خالی نیستید، بلکه برای هیچ یک از ابعادِ اِدراکتان از چیزهایی که با آنها سروکار دارید نیز یک ظرف خالی نیستید.
ما میتوانستیم به جای “گوشدادن ازقبل-همیشه”، این محدودیت ادراکیِ هستیشناسانه را برداشتهای ازقبل-همیشه بنامیم. یعنی در “آن کسی که تابهحال، بودنِ شما شده” برداشتهای ازقبل-همیشهای حضور دارد که به عنوان محدودیتهای ادراکیِ هستیشناسانه عمل میکنند و اِدراک شما را از آنچه با آن سروکار دارید، تحریف میکنند.
برداشتهای ازقبل-همیشه در “آن کسی که تابهحال، بودنِ شما شده”، شامل برداشتهایی است که از قبل وجود دارند (از قبل و پیش از اینکه با یک موقعیت مشخص روبرو شوید)، و آن برداشتهای ازقبل-همیشه، همیشه هستند. “همیشه هستند” به این معناست که برخی از این برداشتهای از قبل-همیشه در مواجهه با موقعیتها یا افراد خاص حضور دارند، و برخی دیگر همیشه و در هر زمانی وجود دارند. از این رو نامش، برداشتهای ازقبل-همیشه است.
“برداشتهای ازقبل-همیشه”، یک محدودیت ادراکیِ هستیشناسانه
توجه داشته باشید که اگر فرد نسبت به احتمال اینکه برداشتهای ازقبل-همیشه، ادراکش را تحریف میکنند، آگاه و مسؤول نباشد، آن فرد دلایل اشتباهی را به گسستهایی نسبت میدهد که نتیجهی شیوهی بودن و عملکردن اوست؛ شیوهی بودن و عملکردنی که با یک تحریف از آنچه با آن سروکار دارد همبسته است. سپس فرد مسلماً به سمتی میرود که آن دلایلِ اشتباهی را “درست کند” و این باعث میشود که در مواجهه با گسستها، مدام در دور باطل قرار گیرد.
گرچه دیگر دربارهی برداشتهای ازقبل-همیشه صحبتی نخواهیم کرد، ولی هر چیزی که در مورد “گوشدادنِ ازقبل-همیشه” میگوییم، دربارهی برداشتهای ازقبل-همیشه هم صدق میکند.
“گوشدادن ازقبل-همیشه”تان شما را اداره میکند
از آنجا که “گوشدادن ازقبل-همیشه” شما از قبل در گوشدادنتان وجود دارد و همیشه هم در گوشدادنتان هست، مانند هوا برای پرنده و آب برای ماهی است. ما متوجه چیزی که هر لحظه در همه جا حاضر است (از قبل و همیشه برای ما وجود دارد) نمیشویم و در نتیجه آن را به حساب نمیآوریم. و بنابراین تشخیص “گوشدادنهای ازقبل-همیشه” مختلفِ شما، برای خودتان مشکل است. به عبارتی، آنها از دید شما پنهان هستند.
و هرچیزی که تمایزش ندهید (دربارهاش آگاه نباشید)، شما را اداره میکند.
وقتی “گوشدادن ازقبل-همیشه”تان را تمایز ندهید، هر آنچه را که میشنوید تحریف میشود (توسط گوشدادنتان محدود میشود و شکل میگیرد). اما شما، غافل از این تحریفها، همچنان ادامه میدهید.
“گوشدادن ازقبل-همیشه”تان، شما را به شکل زیر اداره میکند
برای هریک از ما، شیوهی بودن و اَعمالمان همبسته است با شیوهی بافتن آنچه که با آن سروکار داریم. در نتیجه زمانی که “گوشدادنِ ازقبل-همیشه”ای که تمایزش ندادهاید بر گوشدادنتان تحریفهایی را تحمیل میکند، شیوهی بودن و اَعمالتان به جای اینکه با چیزی که توسط گوینده گفته شده، همبسته باشد، با آن تحریفها همبسته است. به عبارتی، شیوهی بودن شما و اَعمال شما، توسط آن تحریفها دستکاری میشود. اما شما به اینکه بودن و اَعمالتان با یک تحریف همبسته است، آگاه نیستید.
با وجود اینکه آنچه گفته میشود تحریف شده است، شما سعی میکنید در مکالمهای که در آن هستید مؤثر باشید؛ اما چون از تحریفی که از سوی “گوشدادن ازقبل-همیشهتان” تحمیل شده آگاه نیستید، هر مشکلی را که در مؤثر بودن در مکالمهای که در آن هستید برایتان پیش میآید، به “دلايل” (علت اشتباهی) نسبت میدهید.
“گوشدادنِ ازقبل-همیشه” اگر تمایز داده نشود، شما را اداره میکند. برای اینکه راهبر باشید و راهبری را به عنوان اِبراز طبیعیتان بهطور مؤثر اِعمال کنید، باید “گوشدادن ازقبل-همیشهتان” را تمایز دهید؛ در غیر این صورت وقتی راهبری میکنید، شما را اداره میکند.
فرد، گوشدادن ازقبل-همیشهاش «میشود»
بیشترِ افراد چیزی را که به آنها گفته میشود، با “خودم میدانم”، “خودم از قبل میدانستم” یا “خودم بهتر میدانم” میشنوند. همهی اینها از قبل در گوشدادنشان وجود دارد، حتی پیش از اینکه کلمهای را از چیزی که به آنها گفته میشود، بشنوند. اینطور نیست که آنها فکر میکنند که “خودم از قبل میدانستم”، اینطور است که آن کسی که آنها هستند «خودم از قبل میدانستم» است.
پیامدهای این “گوشدادنهای ازقبل-همیشه” به راحتی قابل تصور است. درست مانند این است که شما به کسی که میخواهد چیزی به شما بگوید، بگویید “خودم از قبل میدانم. حالا بگو چه میخواستی بگویی؟” یا “خودم بهتر میدانم. حالا بگو چه میخواستی بگویی؟”
با چنین گوشدادنی، شنیدن هر چیزی که ممکن است برایتان جدید باشد، سخت خواهد بود. یا اگر آنچه گفته میشود، در واقع به آنچه که میدانید چیزی بیافزاید، بعید است که آن حرف برای شما به عنوان یک صحبتِ مفید ثبت شود؛ به جای آن، با «گوشدادن ازقبل-همیشه» “خودم میدانم”، حتی یک صحبت مفید هم احتمال دارد به عنوان انتقاد برای شما بنشیند.
مثالی ساده از “خودم میدانم” که از قبل در گوشدادنِ فرد وجود دارد، برای نشاندادن این گوشدادن ازقبل-همیشهی “خودم میدانم”، وقتی را تصور کنید که در حال رانندگی هستید و میدانید بریدگیِ بعدی باید به راست بپیچید، در این حال اگر مسافر شما بگوید: “بریدگی بعدی بپیچ به راست”، احتمالاً با حالتی دفاعی خواهید گفت: “خودم میدانم!” - البته وقتی اجازه میدهید مسافرتان بداند که شما خودتان میدانید، فقط میخواهید از “گوشدادنِ ازقبل-همیشه”تان که “خودم میدانم” است دفاع کنید، و نه هیچ چیز دیگر.
تمام نیاز شما به گفتن “خودم میدانم”، از این ناشی میشود که “خودم میدانم”، از قبل و همیشه در گوشدادنِ شما هست. اینطور نیست که فکر میکنید “خودم میدانم”، اینطور است که کسی که شما هستید “خودم میدانم” هست. و وقتی کسی چیزی میگوید که به عنوان چالشی برای آن کسی که شما هستید بافته میشود، با حالتی دفاعی به آن پاسخ میدهید.
شما محدودیتهای ادراکیتان هستید
“گوشدادن ازقبل-همیشه”، یکی از محدودیتهای ادراکی ماست. درخواست ما از شما این است که خودتان را به عنوان گوشدادنتان در نظر بگیرید؛ که این، یعنی “گوشدادن ازقبل-همیشه”ی شما بخشی از کسی است که شما هستید - “آن کسی که تابهحال، بودن شما شده”.
و هیچ امکانی فراتر از آن کسی که از قبل و همیشه هستید، (“آن کسی که تابهحال، بودن شما شده”) وجود ندارد، مگر اینکه آن کسی که از قبل و همیشه هستید را مال خودتان کنید (آن را بپذیرید و مسؤولیت آن را نیز بپذیرید).
“گوشدادنِ ازقبل-همیشه”، آنچه را که میشنوید هم فیلتر میکند
بیشتر ما این “گوشدادن ازقبل-همیشه” را داریم که “تقصیر من نیست” یا “من نباید سرزنش شوم”. این گوشدادنی است که برای بیشترمان در دوران کودکی پرورش یافته است.
درحالی که به عنوان یک بزرگسال میدانیم این امکان وجود دارد که تقصیر ما باشد یا ما باید سرزنش شویم و درحالی که ممکن است آگاهانه به آن فکر نکنیم که “تقصیر من نیست” یا “من نباید سرزنش شوم”، اما در همان حال آن کسی که ما هستیم، “تقصیر من نیست” و “من نباید سرزنش شوم” است.
در نتیجه، وقتی اشکالی پیش میآید و بحث بر سر این است که تقصیر چه کسی است، با فیلتر “تقصیر من نیست” و “من نباید سرزنش شوم” به این بحث گوشمیدهیم. و اگر به نظر برسد احتمالاً کسی که باید سرزنش شود ما هستیم، این گوشدادن باعث میشود به جای اینکه به سادگی به اتفاقی که افتاده است نگاه کنیم، به دنبال عقلانیسازی و توجیه آن اتفاق باشیم. و اگر معلوم شود نمیتوانیم از سرزنششدن فرار کنیم، این گوشدادن، اغلب باعث میشود ناراحت شویم و احساس فروخوردهای از خشم و رنجش داشته باشیم.
“گوشدادن ازقبل-همیشه”، ما را دچار حالت دفاعی میکند
بسیاری از ما این “گوشدادن ازقبل-همیشه” را داریم که “حق به جانب من است” یا “مطمئناً من اشتباه نمیکنم”.
در نتیجه وقتی چیزی افکار یا باورهای ما را به چالش میکشد، اغلب نمیتوانیم آن دیدگاه متفاوت را به عنوان یک امکان واقعی در نظر بگیریم، و آن را از این زاویه بررسی کنیم که ممکن است درست باشد، یا حتی بدتر اینکه: شاید ما اشتباه میکنیم. در نتیجه حالت دفاعی پیدا میکنیم.
و اگر مشخص شود که راه گریزی از موجه بودن این دیدگاه نداریم، و یا اینکه ما واقعاً اشتباه میکردیم، این گوشدادن اغلب باعث میشود ناراحت شویم و احساس فروخوردهای از خشم و رنجش داشته باشیم.
این گوشدادنِ تقریباً جهانی، نسلشناسی به نام هالدین را واداشت تا بگوید: “برای پذیرشِ ایدههای جدید چهار مرحله وجود دارد: ۱) این ایده مزخرف و بیارزش است، ۲) این نقطهنظر جالب، ولی غیرمنطقی است، ۳) این درست است، اما اصلاً اهمیت ندارد، ۴) من هم همیشه همین را میگفتم.” هالدین (۱۹۶۳، ص ۴۶۴)
“گوشدادن ازقبل-همیشه” از بازآفرینیِ آنچه که گفته شده جلوگیری میکند
آخرین مثالِ تقریباً جهانی برای “گوشدادن ازقبل-همیشه” این است که همهی ما با یک سؤال معین که از قبل در گوشدادنمان وجود دارد گوش میدهیم؛ سؤالی که در تمام زمانِ گوشدادنمان، مدام حضور دارد: “با چیزی که گفته میشود موافقم یا مخالف؟” یا “آیا حق است یا ناحق؟” و “آیا درست است یا غلط؟”.
میتوانید عواقب این گوشدادن را تصور کنید. مثل این است که وقتی کسی در حال صحبتکردن است مدام زیر لب به خودمان بگوییم: “موافقم یا مخالف؟”، “ موافقم یا مخالف؟” …
گوشدادن ازقبل-همیشهی “موافقم یا مخالف؟” این امکان را از ما میگیرد که به سادگی، چیزی را که گفته میشود، دقیقاً به همان صورتی که گفته میشود دریافت کنیم، بدون اینکه ارزیابی یا قضاوتی به آن اضافه کنیم. یعنی در واقع مانع از آن میشود که پیش از اینکه موجه بودن آنچه را که گفته میشود در نظر بگیریم، آن را در گوشدادنمان بازآفرینی کنیم.
“گوشدادن ازقبل-همیشه”، مانع مؤثر بودن شما در تصحیح یا افزودن به آنچه که گفته شده میشود
در نتیجهی این گوشدادنِ “موافق یا مخالف” یا “حق یا ناحق”، معمولاً قسمتهایی از چیزی را که گفته میشود از دست میدهیم یا حداقل بخشهایی از چیزی که گفته میشود، برایمان تحریف میشود.
در واقع اگر آنچه میشنویم نیاز به تصحیح داشته باشد، یا موجه است ولی میتواند بهبود یابد، چون آنچه را که نیاز به تصحیح یا بهبود دارد، با وفاداری و دقیقاً همانطور که گفته شده باز آفرینی نکردهایم، کمتر میتوانیم در تلاش برای تصحیح یا بهبود آن، شفاف و اثرگذار باشیم.
برای راهبربودن و اِعمال مؤثر راهبری، باید در این دو کار استادی پیدا کنید: یکی استادی در توانمندسازیِ دیگران برای اینکه آنها خودشان خطاهای موجود در فکرکردنشان را ببینند و دوم استادی در افزایش “مؤثر فکرکردن” آنها. و اگر با این گوشدادن گوشدهید که “با چیزی که گفته میشود موافقم یا مخالف؟” یا “چیزی که گفته میشود حق است یا ناحق، درست است یا غلط؟”، چنین کاری عملاً غیر ممکن است.
“گوشدادنِ ازقبل-همیشهتان” را شناسایی کنید
سؤال این است که “گوشدادن ازقبل-همیشه”ای که شما هستید، چیست؟ ببینید آیا میتوانید خودتان را در یکی از موارد زیر پیدا کنید؟
“با چیزی که گفته میشود موافقم یا مخالف؟”، “حق است یا ناحق؟”، “درست است یا غلط؟”
“تقصیر من نیست”، “من نباید سرزنش شوم”، “من مسؤولش نیستم”
“خودم میدانم”، “خودم از قبل میدانستم”، “خودم بهتر میدانم”
“حق به جانب من است”، “من اشتباه نمیکنم”
“من راهبر هستم”، “من رئیس هستم”، “من مسؤول هستم”
“تو باید…“، “تو قرار است که…”
“سرم شلوغ است”، “از جانم چه میخواهی”، “اصل مطلب چیست”، “برو سر اصل مطلب”
“چیزی را که گفته میشود دوست دارم یا دوست ندارم؟”، “باعث میشود من خوب به نظر برسم یا بد؟”
“این برای من چه چیزی دارد؟”، “چه چیزی از این گیرم میآید؟”، “آیا وقتم را تلف میکند؟”
“چیزی را که گفته میشود باور دارم؟”، “واقعاً به چه دلیلی چنین حرفهایی را میزنی؟”، “واقعاً منظورت چیست؟”
“میخواهی به من صدمه بزنی؟”، “میخواهی از من سوء استفاده کنی؟”، “میخواهی راستش را بگویی؟”، “واقعاً دنبال چه هستی؟”
“تو که نمیخواهی به من بگویی چه کار کنم، میخواهی؟”
“بگو چه کار کنم؟”، “جواب چیست؟”، “من جواب را میخواهم”.
“گوشدادنِ ازقبل-همیشه”ی شما برای سایر ملتها، فرهنگها، مذهبها، مردان، زنان، افراد کوچکتر از شما، افراد بزرگتر از شما، افرادی که سوادشان از شما بیشتر است، افرادی که سوادشان از شما کمتر است، “گوشدادن ازقبل-همیشه”ی پرورشیافته به عنوان عضوی از خانوادهتان، متفاوت با سایر خانوادهها … چیست؟
… در مورد افراد و گروههایی که در موردشان قضاوت، ارزیابی، عقیده یا تعصبی دارید، چیست؟
“گوشدادن ازقبل-همیشه”ای که زمینهی تخصص یا حرفهتان بر شما تحمیل میکند، چیست؟
شما “گوشدادنِ ازقبل-همیشه”تان هستید که منتظر است اتفاق بیافتد
“گوشدادن ازقبل-همیشه”ی شما هرچه که باشد، طوری که افراد و چیزها برایتان بافتهمیشود، را شکل میدهد.
مثلاً اگر “گوشدادنِ ازقبل-همیشه”ی من، “تو مرا درک نمیکنی” باشد، در نتیجه من میشوم: “تو مرا درک نمیکنی”ای که منتظر است اتفاق بیافتد.
و یا اگر “گوشدادن ازقبل-همیشه” من این باشد که: “آیا به من احترام میگذاری؟ یا به من بی احترامی میکنی؟”، در این صورت احتمالاً نسبت به هر گفتهای که شاید به نوعی، احترامگذاشتن یا نگذاشتنِ شما را به من نشان میدهد، بیش از حد حساس میشوم - در نتیجه من میشوم: “تو به من احترام نمیگذاری، نه؟”ای که منتظر است اتفاق بیافتد.