فصل ۲: ساختار زبان
THE STRUCTURE OF MAGIC
A Book about Language and Therapy
نویسندگان: Richard Bandler and John Grinder
تاریخ: 1975
مترجم: محمد بیات
فهرست مطالب
یکی از راههایی که انسانها خود را از سایر حیوانات متمایز میکنند، ایجاد و استفاده از زبان است. اهمیت زبان در درک تاریخ و وضعیت کنونی نژاد بشر را نمیتوان بیش از حد برآورد کرد. همانطور که ادوارد ساپیر بیان کرده است:
استعداد سخن گفتن و یک زبان منظم ویژگی هر گروه شناخته شدهای از انسانهاست. هیچ قبیلهای یافت نشده که بدون زبان باشد و تمام ادعاهای خلاف این موضوع را میتوان به عنوان افسانههای محلی کنار گذاشت. به نظر میرسد هیچ اساسی برای این ادعا که گاهی بیان میشود وجود ندارد؛ اینکه برخی افراد دایرهی واژگانی چنان محدودی دارند که بدون استفادهی کمکی از اشاره نمیتوانند ارتباط برقرار کنند، به طوری که ارتباط قابل فهم بین اعضای چنین گروهی در تاریکی غیرممکن میشود. واقعیت این است که زبان اساساً کامل برای بیان و ارتباط بین هر قوم شناخته شدهای است. از میان همهی جنبههای فرهنگ، میتوان حدس زد که زبان اولین بخشی بوده که به شکل کاملاً پیشرفتهای در آمده و این کمال اساسی پیشنیازی برای توسعهی فرهنگ بهعنوان یک کل است. (ادوارد ساپیر، فرهنگ، زبان و شخصیت، بهویراستاری دی. ماندلبام)
تمام دستاوردهای نژاد بشر، چه مثبت و چه منفی، با استفاده از زبان محقق شدهاند. ما به عنوان انسانها از زبان خود به دو شیوه استفاده میکنیم. ابتدا، از زبان برای بازنمایی تجربه خود استفاده میکنیم - این فعالیت را استدلال کردن، تفکر، خیالپردازی و تمرین مینامیم. هنگامی که از زبان به عنوان یک سیستم بازنمایی استفاده میکنیم، مدلی از تجربه خود میسازیم. این مدلی از جهان که ما با استفادهی بازنمایانه از زبان میسازیم، مبتنی بر ادراکات ما از جهان است. ادراکات ما نیز تا حدی با مدل یا بازنمایی ما به روشهایی که در فصل ۱ مطرح شد، تعیین میشوند.
توجه کنید که از آنجا که ما از زبان به عنوان یک سیستم بازنمایی استفاده میکنیم، بازنماییهای زبانی ما تحت تأثیر سه اصل جهانی مدلسازی انسانی قرار دارند: تعمیم، حذف و تحریف. دومین شیوه استفاده از زبان برای برقراری ارتباط مدل یا بازنمایی خود از جهان با دیگران است. هنگامی که از زبان برای ارتباط استفاده میکنیم، این کار را صحبت کردن، بحث کردن، نوشتن، سخنرانی کردن و آواز خواندن مینامیم. هنگامی که زبان را برای ارتباط به کار میبریم، مدل خود را به دیگران ارائه میکنیم. این کتاب، برای مثال، مدلی جزئی از تجربیات ما در زمینهی رواندرمانی ارائه میدهد.
هنگامی که انسانها ارتباط برقرار میکنند - وقتی صحبت میکنند، بحث میکنند، مینویسند - معمولاً نسبت به فرآیند انتخاب کلمات برای بازنمایی تجربه خود آگاه نیستند. تقریباً هیچگاه نسبت به چگونگی ترتیب و ساختاردهی به کلماتی که انتخاب میکنیم، آگاه نیستیم. زبان چنان دنیای ما را پر کرده است که مانند ماهیای که در آب شنا میکند، در آن حرکت میکنیم. اگرچه آگاهی کمی نسبت به نحوه شکلگیری ارتباط خود داریم، فعالیت ما - یعنی فرآیند استفاده از زبان - به شدت ساختارمند است. به عنوان مثال، اگر در هر جملهای ترتیب کلمات را به هم بزنیم یا کلمات را شمارهگذاری کنیم و هر کلمهی فرد را به سمت راست کلمهی زوج بعدی حرکت دهیم، ترتیب کلمات به شکلی غیرقابل فهم درمیآید. با تخریب ساختار جمله، دیگر معنا ندارد؛ دیگر مدل هیچ تجربهای را بازنمایی نمیکند. این جملهی آخر را به عنوان مثال عملی در نظر بگیرید.
نسخهی اصلی:
“با تخریب ساختار جمله، دیگر معنا ندارد؛ دیگر مدل هیچ تجربهای را بازنمایی نمیکند.”
بعد از معکوس کردن ترتیب کلمات:
“*تجربهای هیچ از مدلی یک بازنمایی نمیکند؛ معنا ندارد، جمله ساختارِ تخریب با.”
بعد از جابهجا کردن هر کلمهی فرد به سمت راست روی کلمهی زوج:
“*تخریب با ساختارِِ جملهی آن؛ معنا ندارد، دیگر آن بازنمایی نمیکند مدلی هیچ تجربهای از.”
این تغییرات باعث میشوند که ساختار جمله خراب شود و دیگر معنای اصلی خود را حفظ نکند، به طوری که جمله بیمعنی و نامفهوم به نظر میرسد.
اینکه بگوییم ارتباطات ما، زبان ما، یک سیستم است، به این معناست که دارای ساختار است و مجموعهای از قواعد وجود دارد که تعیین میکنند چه ترتیباتی از کلمات معنادار خواهند بود و مدلی از تجربه ما را بازنمایی خواهند کرد. به عبارت دیگر، رفتار ما در هنگام ایجاد یک بازنمایی یا هنگام ارتباط برقرار کردن، رفتاری تابع قواعد است. حتی اگر به طور معمول به ساختار در فرآیند بازنمایی و ارتباط آگاه نباشیم، آن ساختار، ساختار زبان، را میتوان از طریق الگوهای منظم درک کرد.
خوشبختانه، گروهی از پژوهشگران به کشف و بیان صریح این الگوها پرداختهاند و آن را موضوع رشته خود - دستور زبان تبدیلی - قرار دادهاند. در واقع، زبانشناسان تبدیلی کاملترین و پیشرفتهترین مدل صریح از رفتار انسانی تابع قواعد را توسعه دادهاند. مفهوم رفتار انسانی تابع قواعد کلید درک نحوه استفاده ما از زبان است. اگر تولیدات یک کودک [جملات و عبارات - JTG] منظم باشند، اگر این الگوها را به نمونههای جدید بسط دهد، و اگر بتواند انحرافات از نظم را در گفتار خود و دیگران تشخیص دهد، میتوانیم به طور معقولی مطمئن باشیم که کودک دارای نوعی سیستم قاعدهای است. این، به طور کلی، چیزی است که روانشناسان زبان وقتی از یادگیری، شکلگیری، یا داشتن قواعد زبانی توسط کودک صحبت میکنند، مد نظر دارند.
توجه داشته باشید که آزمون سختگیرانهای برای وجود قواعد را حذف کردهام، یعنی: آیا فرد میتواند قاعدهی صریح را بیان کند؟ بیان صریح قواعد در اینجا بیاهمیت است و توانایی کاملاً متفاوتی است از آنچه که در اینجا مد نظر داریم. همانطور که سوزان اروین-تریپ بیان کرده است:
“برای واجد شرایط بودن به عنوان یک گویشور بومی… فرد باید قواعد را یاد بگیرد… این به معنای این است که باید یاد بگیرد طوری رفتار کند که انگار قواعد را میداند.” (Slobin, 1967, p. x)
از دیدگاه یک ناظر علمی، این به این معناست که توصیف رفتار گویشور از لحاظ قواعد ممکن است. با این حال، چنین توصیفی نباید این مفهوم را برساند که قواعد خاصی که دانشمند طراحی کرده، در یک مفهوم روانشناختی یا فیزیولوژیکی مشخص به عنوان موجودیتهایی درون فرد وجود دارند. (Slobin, روانشناسی زبان، اسکات، فورمن و شرکت، ۱۹۷۱، صفحه ۵۵)
هدف زبانشناس این است که یک دستور زبان - مجموعهای از قواعد - را توسعه دهد که الگوهای ساختاری مناسب برای هر زبان خاص را بیان کند. این رشته بر اساس کار درخشان نوام چامسکی است که ابتدا یک روش و مجموعهای از مدلهای رسمی برای زبانهای طبیعی توسعه داد. نتیجهی کار چامسکی و سایر زبانشناسان تبدیلی این بوده است که امکان توسعهی یک مدل رسمی برای توصیف الگوهای منظم در شیوهای که مدل تجربهی خود را بیان و ارتباط برقرار میکنیم، فراهم شده است. ما از زبان برای بازنمایی و برقراری ارتباط تجربههای خود استفاده میکنیم - زبان مدلی از جهان ماست. کاری که زبانشناسان تبدیلی انجام دادهاند این است که یک مدل رسمی از زبان ما توسعه دادهاند؛ مدلی از مدل ما از جهان، یا به طور ساده، یک فرا-مدل (Meta-model).